چگونه طالبان را بپذیریم؟
نویسنده: دکتر عمر صدر
جنگ کنونی افغانستان منازعه ارزشها است. ارزشهایی که نه تنها زندهگی فردی افراد را بلکه زندهگی اجتماعی و نظم سیاسی جامعه را نیز مشخص مینماید. منازعهای میان ارزشهای مدرن و ارزشهای سنتی. قانون اساسی کنونی افغانستان نمادی از قراردادی است که ارزشهای مدرن و پذیرفته شده جهانی همچون نظام سیاسی دموکراتیک، برابری شهروندی، برابری جنسیتی و آزادیهای اساسی را تسجیل نموده است.
از جانب دیگر طالبان نمادی از جریان ارزشهای سنتی هستند. تعریف طالبان از نظم سیاسی، حقوق شهروندی، برابری جنسیتی و آزادیهای اساسی برداشت متفاوت از تعریف مدرن است. بخشی از جامعهی روستایی افغانستان هم درک دقیق و واقعی از ارزشهای مدرن ندارند. فرهنگ سنتی بر این روستاها مسلط است.
تقریباً توافق نظر در مورد منازعه کنونی افغانستان این است که جنگ به بنبست رسیده است. غلبه نظامی هیچ یک از جانبین بر دیگر محتمل نیست. اما این بنبست برای یک گروه شورشی به معنای موفقیت است. هنری کسنجر در زمینه جنگ ویتنام گفته بود که در یک جنگ غیر متعارف اگر ارتش برنده نشد، در حقیقت شکست خورده است، اما اگر گروه شورشی شکست نخورد در حقیقت پیروز شده است. طالبان در حالت کنونی نیز چنین برداشت را دارند. آنها به این باور هستند که دولت افغانستان و جامعهی جهانی توان پیروزی بر آنها را ندارند. آنها میخواهند منازعه به شکل کنونی را تا وقتی ادامه دهند که جامعه جهانی مجبور به مذاکره و به رسمیت شناختن آنها شود. این راهکار طالبان تا حدودی پذیرفته شده است. ایالات متحده به حدی از این جنگ خسته شده است که آماده شد با طالبان روی مطالبههای آن مذاکره کند. در مقطع کنونی حداقل دو دیدگاه در پیوند به راهکار برخورد با طالبان وجود دارد.
دیدگاه لیبرال
برای لیبرالها معیار اصلی صلح طالبان همانا پذیرفتن ارزشهای لیبرال همچون ارزشهای حقوق بشر جهانی، برابری جنسیتی و نظام سیاسی دموکراتیک از جانب طالبان است. امروزه بخش اعظم جامعه شهری افغانستان باورمند به چنین ارزشهای هستند. جوانان شهری، زنان و جامعه مدنی و رسانههای افغانستان فروگذاشت این ارزشها در نتیجه یک توافق صلح با طالبان را نمیپذیرند. از منظر این نحله فکری در توافق صلح با طالبان یک سری هراسها وجود دارد.
زنان هراس دارند که آمدن طالبان حقوق آنها و برابری جنسیتی را نقض نماید. اقلیتهای دینی و مذهبی هراس دارند که پذیرفتن طالبان حقوق مذهبی و فرهنگی آنها را نقض نماید. دیگراندیشان، کثرتگرایان ودموکراتها هراس دارند که پذیرفتن طالبان آزادیها مدنی و حقوق شهروندی را پامال نماید.
به این اساس، پذیرفتن طالبان باید مشروط به این امر باشد که طالبان به صورت صریح و شفاف این ارزشهای مدرن را بپذیرند.
دیدگاههای محافظکاران
از منظر این دیدگاه، برای ختم منازعه و به دست آوردن یک توافق با طالبان لازم نیست روی ارزشهای مدرن مناقشهبرانگیز تأکید صورت گیرد. از منظر آنها حداقل معیاری که باید روی آن تاکید صورت گیرد همانا نظام دموکراتیک است. جریانهای زیاد راستگرا و سلطنتطلب در کشورهای غربی نیز وجود دارند که در چهارچوب نظام دموکراتیک برایشان اجازهی فعالیت سیاسی داده شده است. از دیدگاه محافظهکاران، طالبان با همان خوانش خاص خودشان از این ارزشها باید اجازه داشته باشند که بخشی از نظام سیاسی باشند. اگر آنها بتوانند از طریق نظام دموکراتیک اکثریت را بگیرند و برنده شوند اشکالی ندارد. اما مسأله این است که آیا طالبان آماده هستند که نظام جمهوری را بپذیرند و در آن مشارکت نمایند؟
پرسش اساسی دیگر این است که آیا میتوان همزمان دو ارزش متضاد را در یک جامعه داشت؟ آیا میتوان هم ارزشهای مدرن را داشت و هم ارزشهای سنتی طالبانی؟ چگونه میتوان میان ارزشهای متضاد و متناقص در جامعه همزیستی ایجاد کرد؟ چگونه میتوان تضاد ارزشی و یا تضاد اخلاقیای را که ناشی از ارزشهای فرهنگی و اخلاقی دو گروه متفاوت باشد، حل نمود؟ چگونه میتوان ارزشهای مدرن را با ارزشهای غیرمدرن و سنتی جمع کرد.
وجود فرهنگها و ارزشهای مختلف جزء جداییناپذیر هر جامعه میباشد. شرط اساسی برای حل تضاد ارزشی پرهیز از خشونت است. طالبان باید این اصل را بپذیرند که ارزشهایشان را نمیتوانند با ابزار خشونتآمیز بر یک بخش دیگر جامعه که به ارزشهای آنها باور ندارند، تحمیل نمایند. پرهیز از خشونت زمینه را برای گام دوم مهیا میسازد. گام دوم برای حل تضاد ارزشها عبارت از گفتوگوی میانفرهنگی است. گفتوگوی میان فرهنگی باید در دو سطح صورت بگیرد. یکی در درون خود یک اجتماع و دیگر در سطح بزرگتر جامعه میان دو جماعت متفاوت. از یک طرف طالبان نیاز دارند که به گفتوگو درونی با خودشان و بازاندیشی ارزشهایشان بپردازند و از جانب دیگر، جامعهی مدرن افغانستان نیز باید به گفتوگوی درونی در پیوند به ارزشهایش بپردازد. در گام بعدی طالبان و جامعهی مدرن، بایستی با همدیگر گفتوگو کنند. ما شهروندان افغانستان که با طالبان مخالفیم، باید در قدم اول با خود گفتوگو کنیم. ما تا هنوز به بسیاری از سوالها پاسخ ندادهایم.
آیا ما در جامعه افغانستان گفتوگوهای لازم را در زمینهی چگونهگی پذیرفتن طالبان در جامعه و یا حتا نظام سیاسی انجام دادهایم؟ آیا میدانیم که با طالبان بر سر چی مواردی مذاکره میکنیم؟ کدام خواستهای طالبان قابل پذیرش و کدام خواستهای آنها مردود است؟ نکتهی مهم دیگر این است هیأت مذاکرهکنندهی حکومت و بورد عالی مشورتی صلح ترکیب همهشمول ندارد. زنان، جوانان و اندیشکدههای پژوهشی در ترکیب کنونی هیات مذاکرهکننده و بورد عالی مشورتی صلح نماینده ندارند. صلح پایدار و دایمی زمانی به میان میآید که تمام قشرها و طبقات اجتماعی نه تنها مشورت شوند، بلکه بخشی از فرآیند مذاکرات صلح باشند. در مرحله کنونی، پیش از مذاکرات با طالبان نیاز جدی برای گفتوگوهای درونی در سطح اجتماع وجود دارد.
دکتر عمر صدر پژوهش ارشد انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان است. وی تز دکترای خویش را در مورد «گفتگوی تفاوت فرهنگی در افغانستان» در دانشگاه آسیای جنوبی ارایه کرده است. حوزه های پژوهشی مورد علاقه وی در میان موضوعات فرهنگی و سیاسی است.
پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه میباشند، میتوانند از طریق ایمیل زیر با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاههای رسمی انستیتوت نمیباشد.