مذاكرات صلح و چشمانداز آينده
نویسنده: تورنجنرال محمدظاهر عظیمی
با توجه به بحرانهاي چهار دهۀ اخير، صدمههاي جبران ناپذيري از نظر جاني، مالي، ويرانيها و از بين رفتن بيشتر زيربناها به ميهن و مردم ما وارد امده است. بادر نظر داشت به درد و نارساييهاي كه اين مردم كشيدهاند، نياز و اهميت صلح پايدار را در اين برحۀ حساس و تاريخي بيشتر و بهتر از هركس ديگر درك و به آن ضروت دارند. بويژه كه در حال حاضر چشمانداز صلح و خوش بينيها نسبت به هر زمان ديگر افزايش يافته، و افكار عمومي و انديشهها را به خود متمركز ساخته و اميدواريهاي فراواني ايجاد كرده است.
آيا اين روياها و آرزوي ديرينۀ مردم درد كشيده ما يعني آرامش، امنيت و صلح به واقعيت خواهد پيوست؟ اگر از منظر خوش بينانه به موضوع نگاه كنيم اولين بار است كه مذاكراتي چنين فشرده، طولاني و همه جانبه در عرصۀ آوردن صلح و ابعاد مهمي همانند: جدول خروج زمان بندي شده نيروهاي خارجي، آتش بست، حكومت موقت، آزادي زندانيان دو طرف و بيرون شدن از لیست سياه و شايد موارد ديگر كه تا هنوز به بيرون درز نكرده است و مذاكره مستقيم طرفين در گير دور يك ميز دركشورهاي مختلف توسط ايالات متحده امريكا جريان و ادامه دارد، كه بايد اين رويكرد مهم را به فال نيك گرفته از آن به جديت استقبال و حمايت شود.
ولي در مذاكرات روان و همچنين از بعد ديگر تلاشهاي منطقهاي كه در عرصههاي گوناگون در راستاي پروسه صلح صورت ميگيرد، مورد توجه، تحمل، دقت و كاوش بيشتري صورت گرفته و پرسشهاي زيادي را مطرح و به آنان پاپسخ مناسب جستجو و به كنكاش، تحليل و ارز يابي دقيق گرفته شود. البته بار ديگر واضع و روشن بگويم كه طرح اين پرسشها به معني عدم استقبال، حمايت و خوشبيني از اين مذاكرات نميباشد، بل به معني شگافتن و تحليل آن ميباشد و من باور دارم كه توافق يگانه راه ختم جنگ و آمدن صلح بوده و قطعا به خاطر بدست آمدنها از دست دادنها نيز بايد باشد.
آيا ايالات متحده امريكا و به گونۀ مشخص نماينده آن كشور اقاي خليلزاد به ادعاي دولت وحدت ملي بستر مذاكرات دو طرف جنگ را مساعد ميسازد؛ يا در كنار اين تلاشها كه در آن شكي نيست، عملا روي موارد معيني كه منافع افغانستان نيز در آن ذيدخل است قبل از گفتگو طرفين اصلي مخاصمه به طور يك جانبه تصميم گرفته خواهد شد؟ آيا به جريان گذاشتن سران حاكميت بعد از گفتگوها -شايد هم توافق - كافي مي باشد يا خير؟ به گونه مثال خارج شدن قواي خارجي كه در چارچوب توافقنامه امنيتي تعهداتي در آن موجود ميباشد و قبل از آن بايد با دولت مو جود مورد بحث و مذاكره قرار گيرد؛ يا با طالبان؟
شك ندارم، كه بايد هر چه زود تر روي پاي خود ايستاده شده و به حضور قواي خارجي در كشور خاتمه دهيم بحث در محور ماندن يا رفتن قواي خارجيها نيست، بايد بروند منظور طرف مذاكره و حاكميت ملي كشور است. بارها از خود پرسيدهام زمانیکه موضوع خروج قواي خارجي به خصوص امريكاييها كه بر اساس تقاضاي دولت مشروع افغانستان و تاييد ملل متحد به اين كشور آمدهاند مورد بحث قرار ميگيرد كه بايد به گيرد پس چرا؟ از حضور هزاران جنگجوي خارجي در صف طرف مقابل هيچ بحثي به ميان نميآيد، آیا اين به معني يك بام و دو هوا نميباشد؟ هرچند كمكهاي اقتصادي ووووو امريكا به عنوان يك متحد ستراتژيك و جامعه جهاني براي بقاي توسعه و امنيت قابل درك است، اما من شخصا از طرفداران حضور خارجيها نيستم بايد به تواناييهاي مردم خود متكي باشیم و يا حكومت موقت كه يك طرف واقعي مردم كشور و دولت وحدت ملي مي باشد. هچنين دست آوردهايهاي نزديك به دو دهه اخير و خطوط قرمز آن بويژه قانون اساسي و همچنين آزادي زندانيان و لیست سياه از مواردي است كه در گفتگوي دو جانبه بين دولت افغانستان و طرف مقابل و يا در مواردي سه جانبه بايد به بحث گرفته شود.
پرسشهاي اساسي و مهمي مانند جمهوري اسلامي يا امارت اسلامي كه ذهن بيشتر مردم افغانستان را در حال حاضر درگير کرده است چه مي باشد؟ بويژه كه بسيار زيركانه از منظر جنگهاي رواني و تبليغاتي طرف مقابل ميگويد با هيات امريكايی توافق شده كه طالبان عليه منافع امريكا و غرب تهديدي نباشد و با گروهاي شناخته شده تروريستي پيوند نداشته در اينده با آنها مقابله كند، اين به چه معني است !!؟؟ آيا غير ازين است كه ميگويند طرف اصلي و تعين كننده ما هستيم و از سوي ديگر سكوت دولت و عدم اطلاع رساني دقيق و به موقع و عدم موضع گيريهاي مشخص عملا به نگرانيها و تشويش افكار عامه افزوده است. در حاليكه شايد اينگونه باشد كه يكي از نكات مورد توجه در مذاكرت و از جمله خواستههاي اصلي براي ادامه گفتگو عدم ارتباط و همكاري طالبان با گروهاي تروريستي كه منافعه امريكا و غرب را تهديد ميكنند، باشد.
قانون اساسي فعلي ما يك ميثاق و وثيقه ملي است كه تعديل آن به طور مشخص در خودش تعريف گرديده است به فرض كه تعديل آن بر مبناي تعريف قانوني يا بر اساس توافق انجام پذيرد، چه موادی مورد مذاكره و تغيير قرار خواهد گرفت؟ نكته سرخ و يا خط قرمز در مورد نظام، ازادي بيان، حقوق بشر، حقوق شهروندي و زنان چه گونه خواهد بود؟ به نظر ميآيد هرگونه توافق گسترده در غياب كابل توازن مذاكره را در بده بستانهاي سر ميز طرفين اصلي جنگ يعني جمهوري اسلامي افغانستان و طالبان كابل را تضعيف میکند. هرچند دولت وحدت ملي بارها گفته است كه ما صلح را گدايی نميكنيم كه قابل تحسين است. اما موارد يادشده نيز به شدت نگرانیهایی ايجاد كرده است و بايد مواضع دولت روشن و مشخص و اطلاع رساني به موقع صورت گيرد. يكي ديگر از موارد مهم در بستر صلح و این گفتگوها اجماع منطقهاي و جهاني ميباشد. در حاليكه اجماع منطقهاي يك امر ضروري، مهم و كاملا جدي است، چه وضعيتی در كشور ما طوري شكل گرفته كه در تقابل منافع كشورهاي متفاوت همراه ميباشد و به اجماع منطقهاي و جهاني ضرورت جدي دارد. اما نگراني من از تقابل كشورهاي بزرگ مثل امريكا و روسيه و بعضي كشورهاي منطقه ميباشد كه درگوشه و كنار جهان بر سر منافع خود اختلاف داشته و در جريان بده بستانها و چانه زنيها و امتياز گيريهايشان در پروسه صلح چه تاثيري خواهد داشت؟ آيا امتياز گيريها درسطح جهاني به قضيه افغانستان ربط نخواهد گرفت؟ و بار ديگر كشور ما صحنه كشمكشها و رقابتهاي جهاني بخصوص روسيه و امريكا ووووو نخواهد شد؟
موضع بعدي كه اساسيترين و مهمترين مطلب ميباشد؛ بحث اجماع ملي ميباشد، آيا دولت وحدت ملي و در رأس رئیس جمهور غني چگونه يك اجماع ملي را ايجاد خواهد كرد تا در مقابل صداي واحد طرف مقابل يعني طالبان بتواند يك پارچه و منسجم با موضع واحد، قاطع و قدرتمند به ميدان گفتگو وارد شود و اين عرصه يكي از اساسيترين چالشهاي رئيس جمهور غني ميباشد. عملكرد حكومت وحدت ملي در ساز كار ملي در چند سال اخير متاسفانه فاصلههایی ميان اقوام و اقشار مختلف احزاب وگروها را به نهايت درجه اسيب رسانيده و شكافهاي عميقي ايجاد كرده است. وقت آن رسيده كه ريس جمهور در اين موقع حساس و تعين كننده با تمام توان خالصانه و صادقانه براي نجات كشور از جنگ و آوردن صلح بستر وحدت ملي، اجماع همهجانبه و ديدگاه مشترك را به خاطر صلح در جامعه فراهم كند و در غير آن چند صداي، پراكندگي، نگاه توام با تعصب، عصبيت و خود محوري قطعا به نفع كشور نيست.
- فكر ميكنم رئيس جمهور اگر از تمام احزاب سياسي، نهادهای مدني، علما، نخبگان و شحصيتهاي تاثيرگذار كشور اعم از زن و مرد را در گردهماي بزرگ ملي دور از تعصب و عصبيتهاي روز مره دعوت به عمل آورد و در يك گفتمان ملي به ديدگاهاي متفاوت گوش فرا دهد و انديشهها، افكار، طرحها و بر نامههای احزاب، نهادها وشخصتها را شنيده به خواستههاي مشروع و معقولشان ارج گذاشته به گفتمان گيرد و موضع واحد و مستحكم اتخاذ شود، عمليترين راه براي اجماع ملي ميباشد. جناب ريس جمهور در اين اوضاع حساس كارهاي خرد و كوچك مصاحبههاي روز مره تعينات، قوماندني قطعات ووو را بسپاريد به مسوولين آن و تمام توان و انرژي خويش را متمركز كنيد روی وحدت ملي و اجماع سراسري به يك امر خير يعني يك ملت و يك صدا براي صلح با عزت و شرافتمندانه، با حمايت همۀ اقشار براي آوردن صلح و گفتگو آماده شويد. صادقانه بگويم بعضي از رويكردها و تصاميم مثل فكاهي ميماند احمد را باكش و فش بگير محمود را رها كن و باز محمود را بگير و احمد را رهاكن، كجا شد؟ حيثيت و صلابت دولت داري اگر جرمي نيست، خلافي نيست چرا دستگر شود و اگر هست چرا رهاشود !!!؟؟؟ و موارد زياد ديگري كه ما را از بحث خارج مي كند، وقتي خبر برطرفي آقاي محقق را شنيدم واقعا تعجب كردم، چرا دولت وحت ملي ميگوييد؟ آيا غير ازين اين است كه دولت برمبناي يك توافق تشكيل شده و خلاف قانون اساسي تقسيم گرديده است در چنين شرايط كه سخت به يك پارچكي ضرورت داريم، حداقل به تعهدات خود پایبند باشيد. اگر فرض را بر آن بگيريم كه چنين برطرفي كاملا قانوني است، آيا مردم از شما و از خود نميپرسند؟ از دو معاون آقاي عبدالله يك نفر آن مطابق قانون بايد بر طرف شود وووو منظورم شخص نيست بحث اصول است چنين عصبيتهاي شكافها را گستردتر ميسازد.
- بسيج ملي عنصر مهم ديگري ميباشد كه براي حمايت مليوني و عملي مردم از قواي مسلح قهرمان كشور مذاكرات صلح و حفظ دست آوردها در اين شرايط حساس كه همه چيز به صورت روشن از جمله بحث خروج روي ميز مذاكره است. در كنار انسجام، افكار و انديشهها از نظر سياسي و نيرويهاي مردمي و اجماع ملي براي دفاع همهجانبه در شهر و روستا يك امر بسيار ضروري ميباشد. شك نداشته باشيد كه اگر در يك مديريت سالم و برنامهريزي دقيق قواي مردمي و محلي دور از تاثير مسايل قومي ومنطقهاي تشكيل و منسجم گردد و صدها هزار جوان و مردم سازمان دهي شوند تا به موقع حمايت كافي و همه جانبه بويژه از بعد نيروي انساني از قواي مسلح قهرمان كشور كنند و بستر دفاع ملي فراهم شود در چنين اقدامي از يك طرف پشتيبان و ذخيره ستراتژيك براي اردوي ملي و نيروهاي امنيتي ميباشد و از سوي ديگر در مذاكرت صلح يك پشتيوانه قوي، مطمعن و توانا در گفتگوهاي ميز مذاكره شما خواهد بود.
- البته اين به معني مليشهسازي، توزيع سلاح، معاش و اعاشه نيست بل يك نوع سازماندهي مردمي در اهداف ملي يا بگونه ديگر فرا گروهي، قومي وووووووو ميباشد تا با افكار و امكاناتشان پشت سر حاكميت و قواي مسلح قهرمان خويش باشند.
تورنجنرال محمدظاهر عظیمی، سخنگوی پیشین وزارت دفاع ملی
پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه میباشند، میتوانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاههای رسمی انستیتوت نمیباشد