توافق صلح در غیاب دولت افغانستان محکوم به شکست است
نویسنده: دکتر داوود مرادیان
افغانستان شاهد رو به رشد تلاشهای ملی، منطقهیی و جهانی برای دستیابی به یک راهحل مسالمت آمیز برای پایان مناقشه است. ایالات متحدۀ مستأصل با یک رئیس جمهور غیرقابل پیشبینی و یک گفتوگوکنندۀ بلندپرواز در تلاش رهایی از جنگ است. این استیصال با ترس رو به رشد در داخل افغانستان همراه شده است. ترس از اینکه طالبان حکومت را سرنگون خواهند کرد، همانگونه که در سال 1994 چنین کردند. ترس از اینکه حکومت، طبقۀ سیاسی و حاکمیت مبتنی بر دموکراسی در یک معاملۀ شتابزده میان آمریکای مستأصل و پاکستان خودسر، تسلیم دشمن شود. ناامیدی، ترس و غرور ممکن است به توافق صلح بیانجامد؛ اما چنین توافق صلحی ممکن است صلح فراگیر و پایدار به دنبال نداشته باشد.
پرسشهای کلیدی
صحبت در مورد محرکان اصلی مناقشه از اصول اصلی هر صلح پایدار است. عوامل مناقشۀ افغانستان مسایل مذهبی، قومی و دخالتهای خارجیست. مناقشه در افغانستان بر سر هویت، مشروعیت و حق حاکمیت دولت و جامعۀ افغانستان است و اینکه: آیا حکومت باید یک نهاد زیر سلطۀ پشتونها باشد یا یک حکومت کثرتگرا؟ آیا حکومت اسلامگرا از نوع امارت اسلامی باشد یا یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی؟ آیا حکومت باید یک حکومت دستنشاندۀ پاکستان باشد یا یک حکومتی با حاکمیت مستقل؟ آیا حکومت باید از نوع پارلمانی باشد یا حکومت نوع سرمایهداری؟
از شروع این مناقشه در سال 1979 تلاشهای زیادی پیرامون صلح و توافقات صلح انجام شده است. حکومت نجیبالله فقید، حکومت مجاهدین به رهبری برهانالدین ربانی، حکومت حامد کرزی که با کمک غربیها روی کار آمد و حکومت اشرف غنی، همه و همه به دنبال یک توافق سیاسی مبتنی بر تقسیم قدرت در یک حکومت دموکراتیک بودهاند؛ اما تا کنون راه به جایی نبردهاند.
طالبان از زمان ایجاد در سال 1994 بر آرزوی دیرینۀشان که همانا پیروزی کامل و ایجاد « یک حکومت خالص اسلامی» است، پافشاری میکنند. طالبان یک گروه شورشی ملیگرا نیست که علیه اشغالگری مبارزه میکند، بلکه یک جنبش مذهبی است که در راستای منافع راهبردی پاکستان فعالیت میکند و حضور نظامی بینالمللی مانع رسیدن طالبان به هدفشان است.
پرسشهای کلیدی اینها اند: الف) آیا هدف طالبان که همانا ایجاد «حکومت خالص اسلامی است» با اصول کثرتگرایی، تقسیم قدرت و انتخابات سازگار است؟ ب) آیا پاکستان میتواند یک حکومت با حاکمیت مستقل در افغانستان را بپذیرد؟ ج) آیا توافق بالقوۀ صلح بر دستاوردهای شکننده در زمینۀ ایجاد دولت، دموکراسیسازی، کثرتگرایی و ارتباط ساخته خواهد شد؟ د) و آیا یک ضمانت و راهکار مؤثر برای اطمیناندهی در مورد توافق یک صلح پایدار وجود خواهد داشت؟
نقش آمریکا
آمریکا در ماه مارچ سال 1997 حمایت مخفیانه از مجاهدین را با همراهی پاکستان و از طریق عملیات دورانی شروع کرد که از آن زمان تاکنون بخشی از مناقشۀ افغانستان بوده است. با این حال سیاست آمریکا در مورد افغانستان همواره غریزی بوده است تا سیاستی از روی اندیشه و مشورت. تلاشهای کنونی صلح آمریکا نیز از غرایز خودخواهانه و روحیۀ در حال تغییر آنان سرچشمه میگیرد تا واقعیتهای میدان جنگ، به ویژه در مورد نقش مردم و حکومت افغانستان. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در زمینۀ مشارکت مبتنی بر شرایط و تطبیق با انگیزههای داخلی آمریکا و یا جاذبههای جغرافیایی جدید، راه اسلافاش را در پیش گرفته است.
در حال حاضر ساختار سیاسی و وضعیت نظامی برای یک صلح پایدار مناسب نیست. طالبان برعکس نظامیان افغانستان و نیروهای خارجی از لحاظ سیاسی و نظامی خسته و ناامید نیستند. رهبران طالبان و حامیان پاکستانیشان استقامت، منابع و دلایل زیادی برای خود دارند که آنها را به پیروزی کامل امیدوار کرده است. اعتماد به نفس آنها با حرافیهای حکومت ترامپ در مورد برخورد با حکومت پاکستان، تقویت شده است.
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که در آن 17 تن با پسزمینههای سیاسی متفاوت خود را نامزد کردهاند قرار است در ماه جولای برگزار شود. گفتوگوهای پرشتاب میان آمریکا و طالبان یک روند موازی رقابت را با انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کرده است. بسیاری در کابل نگران اند که آمریکا برای رسیدن به اهدافاش دموکراسی نوپا و حاکمیت قانون در افغانستان را قربانی میکند.
هر توافقی میان آمریکا و طالبان بدون در نظر گرفتن دو شریک اصلی (مردم و حکومت افغانستان) محکوم به شکست است. افغانستان سال 2019 با افغانستان دهۀ 90 کاملاً تفاوت دارد. افغانستان با وجود کاستیها و نارساییها، دارای ظرفیت و مشروعیت قابل توجه است و نیرویهای امنیتی آن نیز در حال رشد و توانمندشدن است. در سوی دیگر، هم طالبان و هم پاکستان برای اکثریت قابل توجه مردم غیرقابل اعتماد اند. در سال 2018 بررسی سالانۀ بنیاد آسیا در مورد افغانستان که توسط موسسۀ مطالعات استراتیژیک افغانستان انجام شد، نشان میدهد که بیشتر از 90 در صد جمعیت افغانستان از طالبان حمایت نمیکنند.
در اصطلاح طالبان افغانستان «مدرسۀ جهاد است» مدرسۀ برای اسلامگرایان سراسر دنیا، به همین دلیل هر توافقی با طالبان بر دیگر گروههای اسلامی خشونتگرا تاثیر مستقیم خواهد داشت. جدا کردن طالبان از جنبشهای اسلامگرای جهانی محصول سیاستورزی دوگانۀ غرب و کوتهفکری آنان است.
یک توافق سهجانبه میان پاکستان، آمریکا و شورای کویتۀ طالبان، برای دیگر ذینفعها در افغانستان و منطقه قابل قبول نخواهد بود. مشارکت، واقعگرایی، پایداری و مالکیت افغانستان باید در تلاشها برای گفتوگوهای صلح لحاظ شود. برای موفقیت این روند، هند باید به دیگر ذینفعها بپیوندد تا اطمینان حاصل شود که افغانستان به جلو حرکت میکند و مجبور نیست به دهۀ تاریک 90 برگردد.
مردم افغانستان، خواهان یک کشور آرام، متنوع و مرفه است. طالبان نیز میتواند در چنین یک فضای زندگی کرده و نقش ایفا کنند، درست مثل دیگر شهروندان و احزاب سیاسی افغانستان. یک افغانستان آرام و مرفه، یک منطقۀ آرام و توسعهیافته و شکست ایدولوژی گروهای اسلامی خشونتگرا همه با هم مرتبط اند.
مردم افغانستان نباید مجبور باشند که بین یک صلح تحمیل شده یا استقلال و حکومت مبتنی بر قانون اساسی، یکی را انتخاب کند. یک صلح تحمیلی پیروزی موقتی را برای یک جناح در پی خواهد آورد؛ اما در دراز مدت مشکلات و مشقتهای فراوانی را به بار خواهد آورد و در نهایت به شکست میانجامد.
دکتر داوود مرادیان رئیس انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان است. این مطلب یادداشتی از اوست که در مورد روند گفتوگوهای صلح به زبان انگلیسی نوشته شده و توسط سلاموطندار به فارسی برگردان شده است.
پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه میباشند، میتوانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاههای رسمی انستیتوت نمیباشد