زنان و صلح در افغانستان
دکتر آناهیتا سیفی
بدون شک یکی از شرایط تحقق صلح، مشارکت تمامی اقشار و گروههای اجتماعی و سیاسی است که نشان دهندۀ فراگیر بودن و گستره صلح پایدار میباشد. بنابراین فراگیر بودن روند صلح نیازمند حضور زنان میباشد. موانع موجود در این مسیر نشان میدهد ما نیاز به آگاهی بیشتر در مورد چرایی و چگونگی مشارکت زنان در روند صلح داریم. از این رو توجه به مشارکت زنان به عنوان یکی از گروههایی که از جنگ و خشونت بیشترین آسیب را متحمل میشوند ضروری است. جنگها تأثیرمنفی بر زنان و مردان دارد، خشونت مبتنی بر جنسیت و خشونت خانگی در طول جنگ و پس از جنگ افزایش مییابد. در عین حال ساخت و ساز صلح پس از جنگ میتواند یک فرصت برای پیشبرد حقوق زنان باشد.
با این حال آمار نشان میدهد که زنان اغلب از شرکت در مذاکرات صلح رسمی محروم میشوند که در یک چشم انداز درازمدت ممکن است پیامدهای ویرانگر برای دستیابی به یک صلح پایدار و امنیت انسانی داشته باشد. زنان اغلب منابع کمتری برای محافظت از خود دارند و اغلب قربانی خشونت جنسی به عنوان یک تاکتیک در جنگ هستندو در مذاکرات و برنامهریزی برای صلح پس از درگیری کنار گذاشته میشوند. بدون شناخت تاثیر خشونت و درگیری مسلحانه بر زنان نمیتوان صلح پایدار ایجاد کرد. فرانسیس فوکویاما در مقالهای تحت عنوان "زنان و تکامل سیاست جهانی" در سال 1998 استدلال کرد که مردان بیشتر از ابزار جنگ استفاده میکنند در مقابل دنیای زنان که در آن به سر میبرند کمتر تهاجمی، پرماجرا، رقابتی و خشونت آمیز و کمتر مستعد درگیری است، آنان بیشتر به دنبال سازگاری و همکاری هستند. بررسی سازمان ملل متحد از 31 پروسه صلح بین سالهای 1992 تا 2011 نشان میدهد تنها چهار درصد از امضاء کنندگان زن بوده و تنها 12 مورد از 585 توافقتانه صلح به نیازهای زنان در توانمندسازی و بازسازی پس از جنگ اشاره شده است. هوفرل معتقد است اگر زنان بیشتر در موقعیت قدرت قرار بگیرند جهان بیشتر صلح آمیز خواهد بود. رهبران زن نسبت به استفاده از زور نسبت به رهبران مرد تمایل کمتری دارند. براي تبديل فرهنگ خشونت به صلح، وظيفۀ مهمي بر دوش زنان به عنوان همسر، مادر، دختر، خواهر، كارمند، كارفرما، تصميم ساز، تصميم گير و در نهايت يك شهروند نهاده شده است ولي سؤال اصلي اين كه زناني كه خود از سوي ساير انسا نها به اشكال گوناگون در مكانهاي مختلف، در جايگاههای متفاوت اعم از خانواده و جامعه مورد خشونت (خشونتي كه همواره در حال بازتوليد است) قرار میگيرند؛ آيا میتوانند ترويج كنندۀ صلح و دوستي باشند؟
بنابراین نقشهای سنتي زن نيز بايد مورد بازخواني قرار گيرد و برای گسترش فرهنگ صلح به نقش اين قشر اجتماعی توجه خاص مبذول گردد. چنين امری نه وظيفه و كار دولت ها به تنهايی؛ بلكه وظيفۀ كل نظام كشور وهمۀ ذینفعان و هم پيمانان اعم از زن، مرد و نهادهای مختلف اعم از ملی و بین المللی است. روند صلح بدون در نظر گرفتن دیدگاه جنسیتی منجر به صلح عادلانه، فراگیر و پایدار نخواهد شد. رویکردی که بر شمولیت زنان تاکید دارد، معتقد است راه رسیدن به صلح، انتظاراتی که از صلح وجود دارد، پیش شرطهایی که در روند صلح مطرح است، باید تلفیقی از دیدگاه مردانه و زنانه باشد. این امر حکم می کند که زنان و مردان به صورت یکسان از صدر تا ذیل به صورت مشترک در صلح سازی و پیشبرد برنامۀ صلح سهم داشته باشند. در افغانستان در طول جنگ با اتحاد جماهیر شوروی و جنگ داخلی در دهههای 1980 و 1990 زنان با سختیهای زیادی مواجه شدند. ربودن زنان، خشونت جنسی و ازدواجهای اجباری در طول جنگ داخلی به طور قابل توجهی افزایش یافت. دسترسی به مراقبتهای بهداشتی، تحصیلات بسیار محدود شد و بیشتر پناهندگان در فقر زندگی میکنند. در حالی که بسیاری از زنان و دختران پس از سقوط طالبان از امنیت نسبی و آزادیهای جدید برخوردارشدند اما آمار قابل اعتماد، تا به امروز همچنان نشان میدهد چالش در حوزه خشونت علیه زنان وجود دارد.
تعدادی از فعالان بین المللی حقوق زنان از مشارکت معنادار زنان در فرآیندهای صلح حمایت کردند، که سرانجام این تلاش ها در سال 1379 به تصویب قطعنامه 1325 شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره زنان، صلح و امنیت منجر شد. براساس این قطعنامه، اداره حقوق بشر و امور بین الملل زنان وزارت امور خارجه افغانستان با شرکا بین المللی برای تهیه پیش نویس برنامه ی اقدام ملی برای تطبیق این قطعنامه تلاش هایشان را آغاز کردند. به همین ترتیب، دولت افغانستان مدعی است که اقدامات بنیادینی را برای فراهم آوردن زمینه مشارکت معنادار زنان در فرآیند صلح انجام داده است. این فرصت ها شامل مشارکت 348 زن در جرگه مشورتی صلح سال 1389 و عضویت 11 زن در شورای عالی صلح می شود. با این حال، اعضای زن شورای عالی صلح همیشه در مورد به حاشیه رانده شدن زنان در فرآیند تصمیم گیری شورای عالی صلح شکایت داشته اند. در حالی که دیدگاه عموم از نقش زنان در فرآیند صلح حمایت می کند، مشخص نیست که آیا سیاست زن ستیزانه طالبان تغییر کرده است یا خیر. به عنوان مثال، در جریان نشست مالدیو، طالبان حاضر نشدند که با زنان برسر یک میز بنشینند . با این حال، مهم است توجه داشته باشیم که هرگونه معامله صلح با طالبان باید تضمین کند که این گروه به اهمیت نقش زنان در یک جامعه دموکراتیک احترام می گذارد.
قوانین داخلی و اسنادبین المللی بر تامین عدالت و برابری بین مردان و زنان در افغانستان تاکید می کنند .مقررات موجود در قانون اساسی، طرح اقدام ملی برای زنان افغانستان، استراتژی صلح و توسعه ی افغانستان، استراتژی مربوط به شورای عالی صلح، اسناد نشست های چهارجانبه ی صلح و ابتکار دولت برای تدوین استراتژی مبارزه با افراط گرایی از جمله اسناد مهمی اند که توسط گروه های زنان و جامعه مدنی در جهت بهبود صلح ،تلاش برای رسیدن به صلح همه جانبه با درنظر داشت دیدگاههای قربانیان و تلاشهای پس از توافق صلح میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در کنار قوانین ملی، اسناد مختلف بین المللی دیگر نیز وجود دارد که از حضور فعال زنان، سهم گیری جامعۀ مدنی و فرایند صلحی که مبتنی بر عدالت و توسعه باشد، حمایت میکنند. قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل که در سال 2000 تصویب شده است، بر نقش فعال زنان در تصمیم گیریها و روندهای صلح تاکید دارد. هم چنان میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی از نمونههای بارزی است که حکومت افغانستان آن را امضا و خود را متعهد به آن ها میداند.
با توجه به موجودیت قوانین ملی و اسناد بین المللی، تعهد حکومت افغانستان برای تطبیق این اسناد و حمایت جامعۀ جهانی، تطبیق این اسناد با چالش مواجه است و زنان حضور فعال ندارند. به عنوان مثال، با این که قانون اساسی افغانستان از حضور زنان در تمام عرصه ها حمایت میکند، اما مواد این قانون در مورد حقوق زنان به دلیل نبود ارادۀ سیاسی و عدم تعهد قوی حکومت به گونۀ کامل با اسناد بین المللی منطبق نیست. راهکار صلح سال 2015 همچنان نگرانیهای زنان را در ارتباط با روند صلح نادیده گرفت و در هیچ یکی از مادههای این سند حتی اشارۀ ضمنی هم جهت استماع نگرانیهای زنان و دیدگاههای شان در روندهای صلح و مصالحه صورت نگرفته است. زنان افغانستان از درباره توافق نامه صلح طالبان و امریکا در مورد حقوق زنان و ارزشها و دستاوردها نگران هستند و خواهان تعیین خط قرمزهایی برای مذاکرات صلح بین الافغانی هستند و معتقدند زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور باید نقش و سهم آنها در مذاکرات مورد تأکید قرار گرفته و بر اساس قانون اساسی افغانستان باید حضور زنان در عرصههای سیاسی در نظر گرفته شده و در گفتگوهای صلح بین الافغانی رعایت شود. خطرات و چالشهای موجود عواملی اند که مانع حضور و مشارکت زنان در روند رسمی صلح میشوند. چالشهای ملی و بین المللی زیادی برای پایداری صلح در افغانستان وجود دارد از جمله ماهیت سیال و ناامن محیط امنیتی و سیاسی و مشکلات داخلی زنان. موانع فرهنگی و کمبود بودجه، کم رنگ بودن حضور زنان در تصمیم گیری های اجرایی همراه با تعصب علیه رهبری زنان هرگونه آرمان سیاسی برای زنان را تضعیف می نماید.
با این که حکومت افغانستان مکلف شده است که حضور زنان را در پروسۀ صلح پررنگ سازد، اما نقش زنان در پروسۀ صلح کنون سمبولیک بوده است. زنان می توانند نقش موثری در ایجاد صلح رسمی و غیر رسمی داشته باشند که برای راهکار رسمی صلح در افغانستان می توان از تلاش زنان در شورای عالی صلح و مکانیزم غیر رسمی صلح مانند جنبشهای زنان، گروه زنان در شورای ملی، نهادهای مدنی و شوراهای ولایتی و ولسوالی نام برد. تعدادی از زنان به عنوان عضو در شورای عالی صلح و کمیته های ولایتی این شورا هستند.اما تعداد زنان نسبت به مردان خیلی کمتر بوده و توازن جنسیتی در تشکیل شورای عالی صلح در نظر گرفته نشد. از میان 70 تن اعضای شورا، 9 تن آن را زنان تشکیل می دهد و از میان 20 تا 30 عضو کمیته های صلح ولایتی، 2 الی 3 تن آن را زنان تشکیل می دهد.
این حضور اندک چالش جدی به شمار می رود: در جلساتی که تصمیم گیری مبتنی بر رای گیری انجام شود "زن ها دراقلیت هستند و نگرانی ها و دغدغه های شان به هیچ وجه منعکس نمی شود.یکی از جد ی ترین موانع در برابر مشارکت زنان، مخالفت طالبان و گروه های مخالف مسلح است. به همین دلیل برخی بدین باورند که مشارکت زنان مانع جدی در برابرصلح است و آسیب جدی در این پروسه وارد می کند؛ زیرا "مذاکره با طالبان ملازمه اش این است که خواسته های آنان نیز پذیرفته شود که آنان مخالف زنان در مذاکرات اند. یکی از نگرانیهای جدی هم این است که امکان دارد، با حقوق زنان معامله ی سیاسی شود. هرچند ریاست جمهوری تاکید کرده است که حفظ حقوق شهروندی زنان خط قرمزمذاکره با طالبان است و در برنامه اقدام ملی برای تطبیق قطعنامه ی 1325 نیز تاکید شده است که: "حفظ دست آوردهای یک دهه ی گذشته در ارتباط به حقوق بشری زنان و دسترسی به تعلیم و تربیت وکاریابی از جمله خطوط قرمز این مذاکرات اند". مردان در شورای عالی صلح هفت برابر تعداد زنان اند و در این صورت هیچ یکی از خواسته های زنان درنظرگرفته نمی شود. خود زنان کمیته های صلح ولایتی نیز تصدیق می کنند که نقش جدی در برنامه های صلح ندارند. تلقی مردانه از صلح سبب شده است که نقش زنان در این روند غیر ضروری و زاید تلقی شود. حضور زنان در پروسه ی صلح جنبه ی تشریفاتی دارد و این درحالی است که به توانمندی زنان در امر مذاکره با طالبان باوری وجود ندارد.
واقعیت این است که تنها شورای عالی صلح مسوولیت صلح سازی را ندارند، بلکه نهادها و سازمان های مدنی زیادی اند که در این روند سهم دارند؛ اما این فعالیت ها و برنامه ها پراکنده، نامنسجم و بی ارتباط با یکدیگر پیش می رود. زنان اعضای شورای صلح انتقاد دارند که از طرف نهادهای جامعه مدنی حمایت نمی شوند. چالش های ملی و بین المللی زیادی برای پایداری صلح در افغانستان وجود دارد از جمله ماهیت سیال و ناامن محیط امنیتی و سیاسی و مشکلات داخلی زنان. علاوه بر این، شرایط از سال 2008 به طور چشمگیری در افغانستان تغییر کرده است به طوری که پیش بینی و برنامه ریزی را دشوار نموده است. عدم قطعیت برنامه های استراتژیک پیش رو که بتوان از حساسیت پاسخگویی به مسائل جنسیتی در برنامه های دولت اطمینان حاصل کرد را سخت و غیرقابل پیش بینی کرده است. جوامعی که فرصت های برابر، برای همه اقشار جامعه فراهم می نمایند بیشتر امکان تجربه صلح پایدار را خواهند داشت. پیوند مستقیم بین یک جامعه مدنی قوی و ایجاد صلح وجود دارد. مشارکت زنان در سیاست گذاری و تصمیم گیری و دسترسی آن ها به قدرت و بهره برداری از پتانسیل آن ها نیاز به منابع و همکاری در سطح ملی و بین المللی دارد. چالشی که منجر می شود زنان به عنوان شریک ارزشمند در دستیابی به صلح و اهداف آن به نظر نرسند فقدان شواهد است. در نتیجه مذاکرات فرایند صلح بر اساس فرضیه های اثبات نشده و یا تعصبات هنجاری به جای یافته های مبتنی بر شواهد جامع طراحی می شوند.
در این میان بر مسؤلیت اجتماعی زنان در مقایسه با مردان بیشتر تأکید می شود در حالی که دیدگاه های زنان در مورد صلح و امنیت و چگونگی تحقق آن متفاوت است. این که اگر زنان در این حوزه فعال باشند چه اتفاقی می افتد و نتیجه چگونه خواهد بود دارای اهمیت بررسی است. در طول سال های گذشته دولت ها، سازمان های بین المللی و جامعه مدنی به طور فزاینده ای به اهمیت نقش زنان در مبارزه برای صلح، امنیت و توسعه اذعان داشته اند.برخی از پیشرفت ها ی قابل توجهی در این زمینه وجود دارد اما دستاوردها هنوز کافی نبوده و شکننده هستند. برخی از دستاوردها در این زمینه شامل انتصاب زنان به عنوان رهبران ارشد در مأموریت های حفظ صلح و تولیدات علمی در رابطه با ادبیات موضوع جنسیت و صلح می باشد.اما به همان اندازه چالش هایی نیز وجود دارد از جمله: نادیده گرفتن زنان بر اساس نگاهی که جنگ و امنیت را مسائل مردانه می دانند؛ فقدان منابع کافی برای حمایت ازنقش آفرینی زنان در صلح؛ مردود دانستن نقش زنان در تصمیم گیری در فرایند صلح و امنیت؛ شیوه های تبعیض آمیز در سنت ها و فرهنگ های مختلف؛ عدم وجود اراده سیاسی از سوی دولت ها به تعهدات بین المللی و پیاده سازی مکانیزمی که در توافقنامه های بین المللی امضاء کرده اند؛ناکافی و ناقص بودن اسناد بین المللی در زمینه نقش زنان در صلح، عدم وجود برنامه نظارت بر دولت ها در اجرای تعهداتشان و پاسخگو بودن آن ها ؛ناکافی بودن شیوه های اجرایی روند مشارکت زنان در ایجاد صلح و عدم آموزش زنان برای مشارکت آنان در ایجاد صلح در سطوح رسمی.
بنابراین وضعیت مشارکت زنان مطلوب نیست. هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی زنان نقش های چندان تاثیرگذاری در روند صلح ندارند. این چالش ها سبب شده است که نقش زنان غیر تاثیرگذار باقی بماند. در سراسر تاریخ افغانستان، حقوق زنان به مثابه وسیله ی سیاسی مورد استفاده قرار گرفته و پیشرفت ها در عرصه های مختلف زندگی زنان اغلب با اقدامات محافظه کارانه همراه بوده است . برای تحقق صلح مبتنی بر دیدگاه جنسیتی و تاثیرگذاری زنان در این روند، افزایش شمار زنان در روند صلح لازم و ضروری است. زنان باید به تمام اطلاعات مربوط به مذاکرات و گفتگوهای صلح، پیش شرط ها و خواست ها ، وعده ها دسترسی داشته باشند. برنامه اقدام ملی یکی از مهمترین سند حقوقی است که از افزایش مشارکت زنان در روند صلح حمایت می کند. حال که این پلان تهیه و تدوین شده است باید با همکاری زنان شورایی برای نظارت تشکیل شود تا روند تطبیق برنامه اقدام ملی را با قطعنامه 1325 پیگیری کند.زنانی که در مذاکرات صلح شرکت می کنند،باید جهت شریک ساختن دیدگا ه های زنان افغانستان در مذاکرات، به صورت مداوم با سایر زنان افغانستان ارتباط داشته باشند . در سال های اخیرنقش مشارکت زنان در صلح و امنیت برجسته شده و به بحث های بین المللی تبدیل شده است. اولویت و تمرکزتوجه دوباره بر نقش و حقوق زنان درکشورهای آسیب دیده مطرح شده است.
اما ماهیت احزاب سیاسی و سیاستمداران اغلب مانع حضور زنان در عرصۀ فعالیت ها و مشارکت سیاسی می شوند. بنابراین شکاف میان مقررات و قوانین و واقعیت ها وجود داشته و هنوز حضور رسمی زنان در فرایند ایجاد صلح ناچیز است .جهان با یک سری چالش هایی مثل عدم تعادل بین نقش زنان و مردان، درگیری های مداوم، کمبود منابع جهانی، غذا،. بهداشت.......... روبروست، دستور کار جهانی برای توانمندسازی زنان قصد دارد نشان دهد که چگونه توانمندسازی زنان بخشی از راه حل این چالش هاست .در ده سال گذشته در بسیاری از کشورها پس از درگیری و جنگ، تعداد زنان در دولت به طور قابل توجهی افزایش یافته است، آگاهی های بیشتر درباره تفاوت های جنسیتی وجود داشته و تعداد زنان مستقر در مأموریت های حفظ صلح افزایش یافته است با این حال شکاف قابل توجهی هنوز باقی مانده است.
دکتر آناهیتا سیفی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است.
پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه میباشند، میتوانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند: opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاههای رسمی انستیتوت نمیباشد.