دیدار با شیر تبعیدی پنجاب چه سودی به کابل دارد؟
نویسنده: فردوس کاوش
حمدالله محب مشاور امنیت ملی ارگ در سفر اخیرش به لندن با نواز شریف نخستوزیر پیشین پاکستان/ معروف به شیر پنجاب گفتگو کرد. ملاقات و گفتگوی آقای محب با نوازشریف رهبر حزب مسلملیگ پاکستان و نخستوزیر پیشین این کشور، خشم حزب حاکم تحریک انصاف به رهبری عمرانخان را برانگیخت. مشاور امنیت ملی نخستوزیر پاکستان که همتای حمدالله محب محسوب میشود در واکنش به دیدار نوازشریف با مشارو امنیت ملی ارگ، حکومت رسمی افغانستان را که از دید حقوق بینالمللی یک حکومت مشروع است، «رژیم کابل» خواند. دیگر سران حزب تحریک انصاف هم گفتگوی نوازشریف با مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری افغانستان را نکوهش کردند. نوازشریف در حال حاضر در یک تعبید خود خواسته در لندن به سر میبرد.
دیدار و ملاقات مشاور امنیت ملی کنونی با نواز شریف، گفتگوهای دکتر دادفرسپنتا وزیر خارجهی افغانستان در زمان حامد کرزی با بینظیربوتو را به یاد میآورد. در سالهای ۲۰۰۵، ۲۰۰۶ و بیشتر ماههای سال ۲۰۰۷ بانو بینظیر بوتو هم مثل نوازشریف در تعبید به سر میبرد. او در آن سالها بیشتر وقت خود را در دبی میگذراند. بینظیر بوتو در سال ۲۰۰۷ با راشدالدین سرکنسول وقت افغانستان در دبی، به طور منظم در تماس بود. این تماسها دیدارهایی مقامهای حکومت وقت افغانستان و بانو بوتو را تسهیل کرد. داکتر سپنتا در کتاب خاطراتش شرح یکی از ملاقاتهایش با بانو بوتو را در دبی آورده است. در آن زمان بینظیر بوتو سخت در تلاش بود تا تماسها و گفتگوهایش با حکومت افغانستان رسانهای نشود و به همین دلیل مقامهای بلندپایهی وقت هم نخواستند که این گفتگوها را رسانهای کنند.
در آن زمان این باور در کابل مسلط بود که دمکراتیزه شدن منطقه به سود امنیت ملی افغانستان است. در آن زمان شعار بینظیر بوتو هم این بود که جنرال مشرف و دیگر نیروهای نظامی پاکستان به بارکهای نظامی و پادگانهای خود برگردند و اجازه دهند که حکومت منتخب روی کار آید و زمامامور سیاست داخلی و خارجی پاکستان را به دست بگیرد. او همچنان علیه رادیکالیسم مذهبی شعار میداد و بسیار علنی حکومتهای نظامی پاکستان را عامل اصلی رادیکالیزه شدن جامعه و نهادهای پاکستانی میخواند.
بینظیر بوتو از ابتدا ورود به زندهگی و سیاست، قربانی حکومت نظامی شد. جنرال ضیاالحق علیه ذوالفقار علیبوتو پدر بینظیربوتو در سال ۱۹۷۷ کودتای نظامی کرد و حکومت او را برانداخت. جنرال ضیاالحق که ارتقایش در سلسلهمراتب قدرت نظامی را مدیون ذوالفقار علی بوتو بود، نه تنها ولینعمت خود را از قدرت برانداخت، بلکه زمینهی اعدام او را فراهم کرد. اعدام او هم پایان کار نبود. رژیم جنرال ضیاالحق، بینظیر بوتوی نوجوان را با مادرش به زندان افگند.
مرتضی و مصطفی بوتو برادران بینظیر بوتو از پاکستان تعبید شدند. یکی از آنان گروه شبهنظامی «الذوالفقار» را تاسیس کرد تا با ارتش پاکستان بجنگد. این گروه در آن زمان مورد حمایت خاد-سازمان استخبارات حکومت افغانستان در دههی هشتاد میلادی- و حکومت حافظ الاسد در سوریه بود. بینظیر بوتو در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ نگران بود که اگر گفتگوهایش با مقامهای وقت افغانستان افشا شود، رژیم پرویز مشرف که آن زمان در پاکستان روی کار بود، از آن استفادهی تبلیغاتی میکند و او را به احیای مجدد گروه «الذوالفقار» متهم میسازد. به همین دلیل بود که تماسهای کابل با بانو بوتو در آن زمان هیچ گاهی به بیرون درز نکرد.
در آن زمان امریکاییها هم به بینظیر بوتو خوشبین بودند و تصور میکردند که در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۸ پاکستان حزب او به قدرت میرسد. بینظیر بوتو در آواخر سال ۲۰۰۷ در لیاقت باغ راولپندی ترور شد. در همین محل، لیاقت علی خان اولین نخستوزیر پاکستان نیز ترور شده بود.
بسیاری از بلندپایهگان حزب او به این باور اند که بخش استخباراتی و نظامی هیات حاکمهی اصلی پاکستان با آن که میدانستند بینظیر بوتو را خطر مرگ تهدید میکند و طالبان پاکستانی از جمله بیتالله محسود برای کشتن او سوگند خورده اند، هیچ تدابیر جدی برای حفاظت از او روی دست نگرفتند. یکی از اتهامات پرودهی قطور جنرال پرویز مشرف هم همین است که به رغم وجود اطلاعات دقیق در مورد احتمال ترور بوتو، ارتش و استخبارات پاکستان که آن زمان از رییسجمهور دستور میگرفتند، کاری برای حفظ جان او نکردند.
بوتو در دیدارهایش با مقامهای افغانستان در سال ۲۰۰۷ از آنان میخواست که امریکاییها را به حمایت از حزب مردم تشویق کنند، زمینهی ایجاد ایتلاف میان او و سیاستمداران پاکستانی پشتونتبار نزدیک به کابل را فراهم سازند و برای او اطلاعات استخباراتی و وسایل مورد نیاز برای تامین امنیتش بدهند. دکتر سپنتا در کتاب خاطراتش آورده است که حامد کرزی صرف با تقاضای بوتو مبنی بر دادن وسایل و تجهیزات امنیتی برای تامین امنیتش موافقت نکرد ولی بقیه موارد را پذیرفت. کابل در آن زمان نمیخواست که با دادن وسایط زرهی به بینظیر بوتو، جنرال مشرف و جنرال اشفاق کیانی را که به تازهگی سمت فرماندهی نیروی زمینی قوای مسلح پاکستان را نصیب شده بود، خشمگین بسازد.
جنرال اشفاق کیانی پیش از این که سمت فرماندهی نیروی زمینی قوای مسلح پاکستان را از جنرال مشرف تحویل بگیرد، رییس آیاسآی یا سازمان استخباراتی نیروهای مسلح پاکستان بود. جنرال کیانی در اکتبر سال ۲۰۰۴ سمت ریاست آیاسآی را از جنرال احسانالحق پشتونتبار تحویل گرفت. گفته میشود که تصمیم استراتژیک حمایت راهبردی از شورش طالبان در افغانستان در زمان ریاست جنرال کیانی بر آیاسآی، در آواخر سال ۲۰۰۴ یا اوایل سال ۲۰۰۵ گرفته شد.
جنرال کیانی در سال ۱۹۸۹ وقتی بینظیر بوتو برای اولینبار نخستوزیر پاکستان شد، دستیار نظامی او بود. بوتو به این عقیده بود که از خصوصیات روانی و کرکتر جنرال جنرال کیانی شناخت دارد و در صورتی که نخستوزیر شود، میتواند او را با خودش همسو بسازد. بینظیر بوتو در سال ۲۰۰۷ بیشتر از جنرال ندیم تاج رییس وقت آیاسآی و جنرال حمیدگل، علاوه بر طالبان پاکستانی، در هراس بود. جنرال ندیم تاج با جنرال مشرف روابط خانوادهگی دارد.
بانو بوتو زنده نماند تا برای تحقق رویاهای سیاسیاش با ارتش دست و پنجه نرم کند. حکومت حزب مردم در انتخابات فبروری سال ۲۰۰۸ پاکستان روی کار آمد، اما به زودی با جنرال کیانی فرمانده نیروی زمینی درافتاد و تا سال ۲۰۱۳ که نوازشریف روی کار آمد، با ارتش مشت و یخن بود.
ارتش انحصار خود بر سیاست پاکستان در مورد افغانستان را هم در زمان حکومت حزب مردم و هم در زمان نخستوزیری نوازشریف حفظ کرد و اجازه نداد که حزب مردم و حزب مسلملیگ به دل خود در مورد افغانستان سیاستگذاری کنند. نواز شریف در سال ۲۰۱۷ از سمت نخستوزیری برکنار شد و یک سال بعد دادگاه عالی پاکستان فیصله کرد که او دیگر نمیتواند هیچ سمت عمومی انتخابی را احراز کند. شریف متهم شد که در مورد ثروت خانوادهگی و پرداخت مالیات، پنهانکاری کرده است. اما طرفداران آقای شریف به این باور اند که ایشان قربانی یک کودتای اعلامناشده از سوی ارتش شده است. به باور طرفداران شریف همان طوری که ارتش پاکستان با حزب مردم پاکستان درافتاد و این حزب را از مناسبات قدرت پاکستان عقب زد، زمینهی کنار زدن حزب مسلملیگ را هم از مناسبات قدرت فراهم ساخت.
حزب مردم پاکستان در ایالت سند پایگاه اجتماعی دارد. سند از آغاز در سلسلهمراتب قدرت نظامی پاکستان، جایگاهی نداشت. برمبنای برخی از روایات سنتی که در زمان استعمار شبهقاره به پالیسی نهادهای نظامی ارتقا یافت، مردم سند از جملهی نژادهای جنگآور نیستند و به همین دلیل سهم بسیار زیاد در اردوی پاکستان حتا امروز هم ندارند.
اما قبایل پنجابی نژاد جنگآور تلقی میشدند. پنجاب در ارتش پاکستان تا سال ۲۰۰۵ سهم بالاتر از ۶۵ در صد داشت و حالا هم بیش از ۵۰ درصد استخدامهای ارتش پاکستان از پنجاب صورت میگیرد. حزب مسلملیگ و نوازشریف در پنجاب نفوذ گسترده دارند. از قضا همان جنرال ضیاالحقی که به بوتو جفا کرد، نواز شریف را در سلسلهمراتب قدرت پاکستان بالا کشید. حزب آقای شریف هم خودش را وارث حزب مسلملیگ هند واحد میداند که رهبری آن را محمد علی جناح به دوش داشت و داعیهی تشکیل پاکستان را به کرسی نشاند. امروز همان نواز شریف به مخالف سرسخت ارتش بدل شده است.
نواز شریف امروز بسیار صریح میگوید که ارتش پاکستان به ویژهی نیروی زمینی آن، دمکراسی پاکستان را شکلی و مسخره ساخته اند و قدرت اصلی در دست آنان است. او عمرانخان را برگزیدهی جنرال فیض حمید رییس آیاسآی و جنرال قمر باجوا فرمانده عمومی نیروی زمینی پاکستان میداند و نه منتخب شهروندان آن کشور. بانو مریم نواز دختر نوازشریف هم مثل بینظیر بوتوی دههی هشتاد، داعیهی مبارزه با دیکتاتوری نظامی و کوتاه کردن دست ارتش از سیاست داخلی و خارجی را یدک میکشد.
اولین بار است که در تاریخ سیاسی پاکستان، یک نیروی مهم سیاسی در پنجاب که عبارت از حزب مسلملیگ نوازشریف است، سلطهی ارتش بر سیاست داخلی و خارجی را زیر سوال میبرد و خواستار دمکراسی بیشتر و محدود کردن قدرت اردو است. گفته میشود که گردانندهگان اصلی قدرت نظامی پاکستان جنبش تندرو بریلوی «لبیک پاکستان» را در پنجاب به منظور تضعیف نواز شریف، مریم نواز و حزب آنان حمایت میکنند. این واقعیتها نشان میدهد که تصور دو روی یک سکه بودن پنجاب و ارتش دیگر خدشهدار شده است.
مسلملیگ و رهبران آن که نفوذ گسترده در پنجاب دارند، بخشی از باشندهگان این ایالت را در برابر ارتش نیرومند پاکستان قرار داده اند و مطالبهی شماره یک شان دمکراسی و کرامت بخشیدن به رای شهروندان پاکستان است. به نظر میرسد که سرنوشت جنبش دمکراسیخواهی پاکستان را تقابل بخشی از ایالت پنجاب با ارتش رقم خواهد زد. چنین مینماید که مریم نواز، نوازشریف و دیگر رهبران حزب مسلملیگ میخواهند که هزینهی انحصار ارتش بر قدرت و مهندسی صحنهی سیاسی توسط جنرالها را برای مجموع اردوی پاکستان بلند ببرند.
تردیدی نیست که دمکراتیزه شدن بیشتر پاکستان و منطقه به سود افغانستان است. اگر یک حکومت منتخب در پاکستان صلاحیت طراحی سیاست آن کشور در قبال افغانستان را به دست میداشت، وضعیت افغانستان این طوری نبود. بیشتر نیروهای سیاسی در افغانستان، چه در داخل حکومت و چه بیرون از آن، دمکراتیزه شدن پاکستان را به سود کشور میدانند، دیدار و گفتگوی مقامهای افغانستان با نواز شریف هم باید در همین راستا ارزیابی شود.
فردوس کاوش، روزنامهنگار، مترجم و تحلیلگر سیاسی است.