طالبان، شریعت و سنت گرایی


متن سخنرانی شاه‌گل رضایی در هفتمین کنفرانس بین‌المللی گفتگوی امنیتی هرات

شکل گیری تحریک طالبان

طالبان شهره ترین عنوان در بررسی وقایع یک قرن اخیر افغانستان است. چون فعالیت طالبان از همان ابتداء با شهرت متناقض و درعین حال پرآوازه آغاز و گسترش یافت. اصولاٌ شکل گیری جریانی تحت عنوان تحریک طالبان که بعد ها در قامت امارت اسلامی ظاهر شد، یکی از بحث برانگیز ترین مباحث در سطح کشور، منطقه و جهان بوده است. حداقل در بیش از نیم قرن اخیر هیچ نهضت سیاسی در جهان اسلام به اندازه طالبان مرکز توجه قرار نگرفته است.

در تاریخ اسلام اکثراٌ نهضت های اصلاح طلب اسلامی منشأ تغییرات در زندگی سیاسی و اجتماعی جوامع گردیده اند و تغییرات سیاسی و اجتماعی هم بیشتر در قالب مفهوم جهاد صورت پذیرفته است.

طالبان نیز با بهره گیری از عنوان نهضت اصلاح طلب اسلامی و باتکیه بر مفهوم جهاد در افغانستان پا به عرصه وجود گذاشتند. در حالی که طالبان در واقع شاگردان ملاهای افغانی کم سواد و احزاب بنیاد گرای اسلامی پاکستان بودند، طلبه های دینی جوانی که از مدارس دینی آمده بودند و تفسیر افراطی از شریعت و اسلام داشتند؛ اما به دلیل اینکه اکثراٌ از روستا نشین ها بودند، می توانستند به راحتی زمینه های ارتباط با مردم قریه را فراهم بسازند.

اساس ایدیولوژی طالبان نشأت یافته از احزاب اسلامی پاکستان در اردوگاههای پناهندگان افغانی است؛ به همین دلیل هم رابطۀ مستحکم میان طالبان و احزاب اسلامی پاکستان را در اکثر موارد شاهد هستیم.

در حالی که قبل از طالبان در افغانستان برخلاف بعضی از کشورهای دیگر بنیاد گرایی اسلامی رشد نکرده بود، با ظهور و گسترش طالبان در واقع زمینه برای بنیاد گرایی اسلامی در افغانستان فراهم شد و طالبان با توجه به وضعیت نا به هنجار کشور و بی نظمی های حاکم در فضای افغانستان با استفاده از عنوان طلبه های دینی با شعار آزادی افغانستان از قید رهبران فاسد و ایجاد جامعۀ اسلامی به فعالیت آغاز کردند. با درنظرداشت وضعیت نا به هنجار افغانستان این شعار اصلاح طلبی در جامعۀ آنروز افغانستان بیش از هرزمان دیگر جذبه خلق میکرد. در واقع ستم و قانون گریزی حاکم بر افغانستان و به ستوه آمدن مردم از بی نظمی حاکم بر کشور، زمینه را برای گسترش و فعالیت طالبان فراهم ساخته بود.

طالبان در آغاز شکل گیری با عناوین مبارزان مقدس و سربازان شکست ناپذیر خداوند اظهار وجود کردند؛ به دلیل اینکه با توجه به نابسامانی های آنروز افغانستان شعار های مانند پایه گذاری حکومت اسلامی برمبنای شرع، رهایی از سلطۀ احزاب مجاهدین و مبارزه برای ایجاد دولت قدرتمند مبتنی بر اساسات اسلام؛ گم شدۀ مردم افغانستان بودند؛ از جانب دیگر طالبان در ابتداء با تصرف قندهار نظم جدیدی را ایجاد کرده بودند و توانسته بودند تا حدودی جلو بی نظمی های موجود را بگیرند.

طالبان و استفادۀ ابزاری از شریعت

اگر اقدامات و سیاست طالبان از زمان شکل گیری تا انجام فعالیت های تروریستی که در طول مدت فعالیت از آدرس این گروه انجام گرفته است، مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد، به وضاحت نشان می دهد که شریعت و سنت گرایی از پایه های اساسی کسب مشروعیت توسط طالبان بوده است. آغاز فعالیت طالبان در قندهار در سال 1994 در واقع با شعار شریعت و تطبیق احکام الهی و با تکیه برسنت و باورهای حاکم بر جامعۀ افغانستان انجام شد.

اصطلاح طالبان یا طلبه های مدارس دینی نیز دقیقاٌ با همین هدف بکار گرفته شده است تا بتواند با استفاده از عنوان طلبه و مدرسه در جامعۀ سنت محور افغانستان که در عین حال به ارزش های اسلامی باور عمیق دارند، مشروعیت کسب کنند. با این عنوان هم توانستند عملکرد ها و اقدامات شان را صبغۀ دینی بدهند و هم با اقدامات اولیه و نمادین نشان دادند که پاسداران اصیل سنت پیامبر هستند.

سازمان دهندگان و حامیان طالبان نیز به درستی براوضاع افغانستان و نا بسامانی های جاری در کشور اشراف داشتند و از جانب دیگر میدانستند که جامعۀ افغانستان به معتقدات دینی و اصول اسلامی باور عمیق دارند و در عین حال سنت ها و باورهای حاکم بر جامعه را پاس میدارند؛ بنابراین وارد شدن از دریچۀ شریعت و استفاده بردن از عنوان جهاد مقدس و پاس داشتن سنت های حاکم برجامعه را از اساسی ترین و کلیدی ترین فکتورهای موفقیت طالبان میدانستند و هنوز هم دلیل تداوم طالبان در کنار حمایت تسلیحاتی ومالی بعضی از کشورها، بهره گیری طالبان از مقوله های دینی است.

به همین دلیل بود که طالبان با سرعت وصف ناپذیری توانستند در کمترین فاصلۀ زمانی بیشترین مناطق را تحت کنترول خود بیاورند و طولانی ترین نبرد را در برابر دولت افغانستان و متحدین بین المللی حکومت رقم بزنند. جامعۀ خسته از ناروایی ها در افغانستان نیز زمینۀ خوبی را برای شنیدن شعار های مبتنی بر شریعت طالبان فراهم ساخته بود.

استفاده از دین و ارزش های اسلامی در افکار و اعمال طالبان تاحدی پررونق بوده است که کمتر عالم دینی در مدت دو دهۀ گذشته برعلیه اقدامات تروریستی آنها فتوا داده است. فقط در این اواخر به ابتکار شورای عالی صلح بعضی اقدامات دراین رابطه انجام شده است؛ در حالی که ایجاب میکرد تا علماء و کارشناسان مسایل دینی در همان اوایل در محکومیت عملکردهای طالبان و استفادۀ ابزاری آنها از دین و شریعت اقدام کنند. البته یادآوری این موضوع به معنی نادیده گرفتن شجاعت آنعده از عالمان دینی نیست که همیشه در راستای محکومیت حملات تروریستی طالبان صدا بلند کرده اند.

آنچه مهم است فتوای مشترک و دیدگاه واضح و منسجم شوراهای علمای دینی وعالمان دین در افغانستان است که باید عملکردهای تروریستی طالبان را حرام اعلام نموده و بصورت رسمی و علنی بر علیه اقدامات تروریستی و کشتار های جمعی طالبان فتوا دهند تا بعنوان پرچمداران دین بتوانند پرچم دین را از دست طالبان بگیرند.

طالبان با صدور فتواها آغاز به فعالیت کردند تا نشان دهند که به شریعت و اسلام باور عمیق دارند و با استفاده از سنت های پیامبر و احکام الهی می خواهند حکومت اسلامی را پایه گذاری کنند و بخاطر جلب بیشتردیدگاه و حمایت مردم تلاش نهایی انجام دادند تا سنت های حاکم بر جامعه را نیز پاس دارند. متوسل شدن طالبان به فتواهای نظیر عمامه به سر گذاشتن و داشتن موهای کوتاه و ریش بلند در حقیقت تبارز این امر است که به سنت های پیامبر احترام میگذارند و جامعۀ مبتنی بر شریعت و سنت را می خواهند اساس گذاری کنند.

اما واقعیت امر این است که با وجودیکه طالبان بیشترین استفاده را از شریعت و مفاهیم ارزشی اسلام مانند جهاد و امر به معروف و نهی از منکر برده اند؛ اما کمترین احترام را به اسلام و ارزش های اسلامی دارند.

تعطیل ساختن مدارس دخترانه و عدم اجازۀ خروج از منزل برای زنان و منع آنان از فعالیت های بیرون از خانه ، اعدام قاتل توسط خانوادۀ قربانی، مخالفت با تلویزیون و تفریح حتی تحریم فوتبال در قندهار همه در راستای همین سیاست و نوعی از تجدد زدایی و کاربرد افراطی از دین و مقوله های دینی است.

زنان در افغانستان عملا تجربه کردند وهمه به درستی میدانیم که آغاز به کار فعالیت طالبان در نخستین روزهای شکل گیری آن توأم با وضع محدودیت در قبال زنان بوده و لت و کوب علنی زنان در شهر های بزرگ افغانستان و حتی پرداختن به نوع کفش زنان همه نشان از رویکرد افراطی گروه طالبان در قبال زنان و قرائت نادرست از آموزه های دینی است.

بعنوان نمونه در دسامبر 1996 بخش امر به معروف و نهی از منکر طالبان اعلام کرد که 225 زن را بخاطر نقض قوانین پوششی مجازات نموده اند و این را بحیث یک دستاورد در تطبیق احکام الهی عنوان نمودند و با اعلام اینکه در تمام مسایل سیاسی بین المللی در پرتو قرآن و سنت پیامبر برخورد می کنند، در تلاش استفاده از ارزش ها و باورهای مردم بوده اند.

احمد رشید، خبرنگار پاکستانی زمانی که رویکرد طالبان و القاعده را نسبت به زنان توضیح میدهد، نشان میدهد که ضدیت گروههای افراطی با زنان تا چه اندازه برای طالبان جزء شاخصه های اصلی عملکرد آنان بوده است. وی می نویسد که: " تعدی به زنان، معیاری برای افراط گرایی اسلامی طالبان و هدف آنان برای پاکسازی جامعه و بالا نگهداشتن روحیه سربازان شان شد. موضوع جنسیت، تبدیل به خط مشی حزبی اصلی مقاومت طالبان در برابر سازمان ملل و در برابر تلاش های دولتی غربی، برای سوق دادن آنها به سوی تعدیل سیاست ها شد."

اگر دورۀ حاکمیت طالبان را در افغانستان به دقت مطالعه کنیم، مبالغه آمیز نخواهد بود اگر بگوییم که شناسنامۀ هویتی طالبان در کنار کشتار و انتحار، ضدیت شان با زنان است که این اقدامات را هم در راستای خدمت به اسلام و ارزش های دینی تعبیر می کنند.

در اندیشۀ طالبان آنچه که نشان از رفتن به تجدد است باید تحریم گردد و آنچه که متعلق به سنت و باورهای سنتی است، باید برجامعه تطبیق شود. قرائت نادرست از دین و تطبیق افراطی احکام هم از شاخصه های اصلی طالبان است. طوریکه هنوز هم تمام اعمال تروریستی و انتحار و انفجار را با استفاده از عنوان جهاد و در پوشش محافظت از ارزش های اسلامی انجام میدهند ومهمتر از همه سرباز گیری در قریه جات را نیز با همین عنوان رونق می بخشند.

نتیجه گیری

در نتیجه می توان گفت طالبان بعنوان یک گروه بنیاد گرا با وجودیکه بیشترین موفقیت ها را با سوء استفاده از شریعت و دین و با بهره گیری از سنت پیامبر و سنت های حاکم برجامعه بدست آورده اند، اما واقعیت این است که طالبان به هیچ یک از ارزش های اسلامی باور نداشته و هیچ یک از ارزش های اسلامی را به رسمیت نمی شناسند جز اسلام و احکامی که منسوب به خودشان بوده و با تفسیر افراطی آنها از احکام مطابقت داشته است.

طالبان با تفسیر افراطی از شریعت وقوانین اسلامی عملاٌ نقش جدی را در بدنام سازی اسلام بازی کرده اند و از پیشگامان اصلی این عرصه بوده اند؛ نه ترور و انتحار با منطق اسلام واقعی سازگاری دارد و نه روش در پیش گرفته شده توسط طالبان با سنت پیامبر در مطابقت قرار دارد. نه امارت اسلامی، حکومت اسلامی در مفهوم واقعی کلمه است و نه شیوه و سیاست طالبان در مطابقت به باورها و ارزش های حاکم برجامعه بوده است.

برای طالبان شریعت و قوانین اسلامی، سنت پیامبر و باور های حاکم برجامعۀ افغانستان بیش از هرچیز دیگر، ابزار کاربردی برای پیشبرد سیاست طالبانیزم بوده است. بنابراین در اندیشۀ رهبری طالبان، شریعت و سنت گرایی کاربردی ترین ابزار تطبیق اهداف طالبانیزم است و واقعاً در طول نزدیک به دو دهه رهبری طالبان با استفاده ابزاری از دین و قرائت نادرست از شریعت و با بهره گیری از سنت توانسته است لشکر جنگی و افراد انتحاری خلق کند.

علاوه بر آن با درنظر داشت عدم موجودیت موضع گیری های صریح و قاطع علمای اسلام در مورد سیاست طالبانیزمی نزدیک به دودهه است که طالبان با تفسیر افراطی از احکام الهی خود را پرچمداران اسلام و شریعت تلقی کرده و با استفاده از آن توانسته اند که اقدامات تروریستی خود را توجیه نمایند.

شاه‌گل رضایی، نماینده مردم غزنی در مجلس نمایندگان، سفیر کنونی افغانستان در تاجیکستان و عضو هیأت مذاکره ‌کننده صلح می‌باشد.

 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



Comments