سخنرانی دکتر رنگین دادفر سپنتا
خانمها و آقایان،
به یازدهمین دور گفتوگوهای امنیتی هرات خوش آمدید.
این دومین بار است که «گفتوگوهای امنیتی هرات» را در سرزمین تاجیکستان که برای ما خودی، عزیز و یکی از برخاستگاه ها و کانونهای اصلی زبان و تمدن مشترک ما است، برگزار میکنیم.
ما گفتوگوهای امنیتی هرات، را از ابرشهر تمدن خراسان قدیم هرات و افغانستان عزیز ما به کشور برادر تاجیکستان عزیز آورده ایم و به کمک ومشارکت آنها برگزار میکنیم.
مهمانان عزیز،
از درهمشکستن و تسلیم جمهوری اسلامی افغانستان به گروه طالبان دو سال و سه ماه میگذرد.
در این مدت دهها هزار شهروند تحصیل کرده و آموزشدیده مجبور به فرار از کشور شدند. هزاران تن از زنان و مردان افغانستان به زندانها انداخته شدند، شکنجه شدند و عذاب دیدند.
مبارزه پر فروغ زنان کشور ما برای رهایی و تحقق حقوق انسانی شان پرجلالترین نماد و نمود مبارزه مردم ما برای آزادی و دموکراسی است.
علیرغم استبداد و اجحاف و آنهم از نوع بدویترین آن مبارزه مردم ما ادامه دارد و تا رسیدن به آزادی و عدالت ادامه خواهد یافت.
روایت طالبانی از کسب قدرت همان حکایت پیروزی جهاد و پایاندادن به اشغال افغانستان توسط صلبیون و کفار است.
اما واقعیت این روایت در عمل این است که طالبان در نتیجة ناکارایی دولت جمهوری اسلامی افغانستان و در پسامد دگرگونیهای ساختاری در نظام سیاسی جهانی و ایجابات نوین استراتژیک در سطح دنیا به قدرت رسیدند.
درست است که از به قدرترسیدن طالبان تا به امروز مبارزات مردم ما هنوز تا آن سطح نرسیده است که بتواند در کوتاهمدت به حاکمیت آنها پایان دهد اما انواع گوناگون مبارزه ادامه دارد. و تا زمانی که افغانستان به یک نظام عادلانه و برخاسته از آرای آزاد مردم دست یابد، ادامه خواهد یافت.
مطالعه کلیه نهضتهای آزادیخواه و مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی نشان میدهد که همیشه جریانهای عدالتطلب حتا جریان های از لحاظ سازمانی کوچک آهسته آهسته رشد کرده، بزرگ شده و قوام یافته اند.
عقبنشینی، فروکش، شکستهای مقطعی و بالاخره پیروزی، از منطق درونی مبارزه عدالتخواهانه ناشی میشود و نباید طور دیگری تفسیر شود. تاریخ یک قرن گذشته کشور خود ما گواه انکار ناپذیری است بر این واقعیت. مبارزه مردم اسپانیا با فرانکو، مبارزه مردم پرتگال با سالازار و بسیاری از کشورهای دیگر مويید این واقعیت اند.
بسیاری از سیاستمداران و حکومتها در همسایگی ما و در جهان از سیاسیون و جامعه مدنی افغانستان میخواهند که با طالبان تعامل کنند. نگاه جهان بیرون به معضل افغانستان با نگاه اکثریت مردم افغانستان تفاوتهای ذاتی دارد.
درد ما مردم افغانستان، درد نداشتن استقلال، نداشتن حکومت قانون، نداشتن امنیت سیاسی و اجتماعی و محروم بودن از رشد اقتصادی و برابری فرهنگی و قومی است.
این نگاه، نگاه صرفا ژئوپولیتیکی و یا از موضع بازرگانی و توجه محض به منابع زیرزمینی افغانستان و حتا صرفا نگاه امنیتمحور نمیتواند باشد.
ما باور داریم که ما هم انسانیم و حق داریم که آزاد و رها از ترس و خوف در سرزمین خود، با داشتن حقوق شهروندی و آزادیهای مدنی و سیاسی زندگی کنیم.
در حلقههای سیاسی و دیپلوماسی وقتی بحث از حل معضل افغانستان میشود، سخن تعامل با طالبان رویکرد اصلی سیاستبینالمللی است.
این یک امر بدیهی است که برای گفتوگو و تعامل سیاسی دستکم به دو نیروی دارای رویکرد سیاسی متفاوت نیاز است.
به عنوان کسی که نه سال در پالیسیسازی در کشور ما دخیل بودم و پس از آن هم دو بار در مسکو و یک بار در دوحه در صحبتهای مستقیم با طالبان دخیل بودم و پس از آن هم از طریق سیاستگذاران اصلی جانبدار تعامل با طالبان، در جریان قضایا قرار دارم، میدانم که تا کنون حتا یک بار هم در مورد آمادگی طالبان برای تعامل با مخالفان پیشنهاد جدی مطرح نشده است.
از دید طالبان آنها یک دولت همهشمول و اسلامی ایجاد کرده اند و دیگران باید به آنها بیعت کنند. در این رویکرد هیچ تغییری نیامده است. پالیسی عمومی صلحخواهی بر اساس دیدگاه چند فرد ناراضی در درون دستگاه ها ساخته نمیشود، پالیسی اپوزیسیونی و آلترناتیف که رویکرد کلان برای دولتمداری و قانونمداری دارد، با درنظرداشت روایت حاکم بر دستگاه قدرت ساخته میشود.
در تمام پیشنهادهای که تا کنون در پیوند به سیاست تعامل با طالبان مطرح شده بودند، هیچ طرح مشخص و نقشه راهی با نتیجة نهایی مطرح نشده بود.
اما در گزارش نماینده ویژه سرمنشی سازمان مللمتحد آقای فریدون سنیرلیآوغلو (Feridun Hadi Sinirlioğlu ) نکاتی وجود دارد که دستکم از منظر تیوری حل منازعه درخور توجه اند.
میخواهم تاکید بکنم که برای ارایه این طرح هیچ نیازی نبود که در مورد طالبان سفیدنمایی شود و در میان آنهمه سیاستهای وحشتبار و ظالمانه به مطالبی اشاره شود که در مقایسه با سیاستهای بیدادگرانه حاکم در کشور ما و به ویژه با در نظرداشت اعمال سیاست آپارتاید جنسیتی نمیتوانند اهمیتی داشته باشند.
اما پرداخت به هر گامی که بتواند، حتا یک کورسوی روشن از رسیدن به صلح را در خود داشته باشد، نباید به معنای تعطیل مبارزه تلقی شود. رویکرد ما باید کماکان همان باشد که صرفا مبارزه هدفمند، روشن و قاطع برای ایجاد یک افغانستان متحد، عادلانه با پذیرش تنوع اجتماعی، فرهنگی و قومی میتواند ما را به صلح پایدار برساند.
میخواهم تاکید کنم که همفکران و خود من عمیقا به یک مبارزه صلحامیز، سیاسی و مدنی باور داریم. با تاکید بر این که دموکراسی و مبارزه دموکراتیک در هیچ جای دنیا بدون دموکراتها تحقق نیافته است، باید باور داشت که انواع مبارزه نه از آروزها و یا تخیلات مبارزان بلکه از واقعیت مناسبات و انواع قدرت سیاسی و نظامهای حاکم ناشی میشود.
وقتی به شما اجازه ندهند در رقابت برنامهها و افکار سیاسی مسالمتامیز شرکت کنید، در خانه خود با زبان خود صحبت کنید و نوع رابطه خود را با خدای خود انتخاب کنید و یا نوع پوشش خود را خود تان برگزینید، ناگزیر به واکنش میشوید. حتا در قلمرو فکری هم، بحث نابودی تیران (مستبد) از روزگار کلاسیک تا کنون یکی از مباحث جالب تیوریهای سیاسی است.
بدون هر نوع شک و شبههیی ما جانبدار مبارزه سیاسی برای رسیدن به صلح در کشور خود استیم اما چگونه میشود به آنانی که جانهای عزیز شان را در راه دفاع از آزادی، حق انتخاب نوع دولت، دفاع از هستی، عزت، فرهنگ و زبان شان قربان میکنند، احترام نگذاشت.
مقاومت متنوع مردم افغانستان از سالونهای دیپلوماتیک و از آرزوی جنگ طلبی ناشی نشده است که بتوان تنها آن را با خطابههای اخلاقی نابود کرد. هر وقت که استبداد و تمامیتخواهی پایان بیابد، نوع مبارزه نیز تغییر خواهد کرد.
ما میدانیم که مخالفان نظام آپارتاید جنسیتی طالبان پراکنده اند و این هم پس از شکستهای ویرانگر طبیعی است. اما باید به سوی انسجام رفت و نیروهای جناب دموکراسی و عدالتخواهی را در یک شورای متحد دموکراسی سازماندهی کرد. امیدوارم ما به زودی به این امر نایل آییم.
با اینکه نیروی محرکة اصلی صلح در کشور ما باید مردم ما باشند اما ما برای حل معضل خونین تقریبا نیمقرنه در افغانستان که در آن سیاست های بینالمللی از روزگار «جنگ سرد» تا امروز نقش بسیار مهم داشته اند، نیاز مبرم به همکاری کشورهای منطقه و جامعه جهانی داریم.
هر ابتکار صلحی که پسامد آن احیای حاکمیت قانون و آزادیّهای دموکراتیک باشد، مورد حمایت باید قرار بگیرد.
اما پرسشهای هستند که ذهن مرا همه روزه به خود مشغول میکنند. بگذارید از آن جمله چندتای آن را در پیوند با رویکرد جامعه جهانی با روند صلحخواهی در افغانستان مطرح کنم.
این چه رازی است که مبارزه قهرامیز، حتا اسلامیستان، مخالف نظام سیاسی و سکولار سوریه از منظر کشورهای که با طالبان صلح کردند و متحدان آنها عادلانه است و اما مقاومت مردم افغانستان که صرفا از روی ناگزیری و دفاع از هستی و حقوق انسانی آنها صورت میگیرد، مورد قبول نباید باشد. در لیبی قیام مسلحانه به کمک ناتو علیه دیکتاتوری معمر القذافی که موجب درهم شکستن دولت و بروز یک دولت شکستخورده در این سرزمین شد، عادلانه بود اما مردم افغانستان باید به وحشت پیشمدرن و یک دیکتاتوری بدوی دینی-قبایلی تمکین کنند؛ این دوگانگی را چگونه میتوان به مردم افغانستان توضیح داد؟
مردم افغانستان با این استانداردهای دوگانه تفاهم نخواهند داشت و این رویکردهای دوگانه در سیاست بینالمللی به جایی نخواهند رسید اما به صورت قطع مبارزه ما دموکراسیخواهان و عدالتطالبان را برای رسیدن به صلح دشوارتر و مصیبتبارتر میکند.
بیاد روزگاری افتادم که مبارزه کنگرة افریقایی و رهبران آن با نظام آپارتاید در افریقای جنوبی نیز از جانب دموکراسیهای جهان مورد تایید نبود اما ماندیلا و رفقایش به راه خود رفتند و جمهوری افریقای جنوبی را در فرجام ایجاد کردند. کشورهای مخالف مبارزه آزادیبخش افریقای جنوبی امروز بخوبی میدانند که چرا راه افریقای جنوبی در سیاست جهانی امروز از آنها جدا است.
ما به خوبی بر این امر وقوف داریم که روزگار گسیل سربازان خارجی به افغانستان به پایان رسیده است. و هم هیچ افغان میهنپرستی دیگر چنین آرزوی نخواهد داشت که سربازان خارجی به کشورش بیایند. فقط این طالبان اند که هزاران نیروی تروریستی جنگی خارجی را در کشور ما جای داده اند که در پگاه افغانستان آزاد از سرزمین ما رانده خواهند شد.
اما تقاضای مسؤولیتپذیری و قبول نتایج ویرانگر خروج غیرمسؤولانه نیروهای خود را از افغانستان باید ایالاتمتحده و ناتو بپذیرند. تقاضای همکاری سیاسی و دیپلوماتیک در عرصة بینالمللی در راستای رفع نتایج توافق یکجانبه با طالبان در غیاب نمایندگان افغانستان امری درست است و جهان باید آن را جدی بگیرد.
ما مردم افغانستان بسیار آرزو داریم که رقابت میان نظامهای سیاسی در عرصه جهانی، چه رویکرد تجارتمحور و چه رویکرد حفظ و تداوم نظم جهانی گذشته، نباید موجب شوند که زیر پای رهبران تروریسم فرشسرخ گسترانده شود.
با چنین رویکردهای بازرگان منشانه و یا مداراجویانه نمیشود موجب تغییر در ایدیولوژی و پیوندهای ساختاری طالبان با تروریسم بینالمللی شد.
در اینجا میخواهم چند سخن هم با همسایگان کشور ما داشته باشم.
ما میخواهیم کشوری آزاد و بیطرف باشیم، کشوری که در خانه خود صلح داشته باشد، با جهان و همسایگان خود نیز در صلح زندگی کند.
افغانستان به تنهایی نمیتواند به صلح پایدار و پیشرفت اقتصادی دست یابد، صرفا با همگرایی منطقهای است که میتوانیم بر عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی غلبه کنیم و هم کشور خود را در همکاری با همسایگان خود به یک کانون صلح و امنیت تبدیل کنیم.
از این رو، باید روایت جدیدی آفرید که بنیاد آن بدون هر شک و شبههای بر اصول و ارزشهای زیر استوار باشد:
حاکمیت پرسش ناپذیر مردم، داشتن قانوناساسی مبتنی بر حقوق و آزادی های اساسی شهروندان، پذیرش بدون قید و شرط برابری زنان با مردان، رعایت بدون قیدوشرط حقوق بشری، پذیرش تنوع قومی و فرهنگی کشور، کاهش مرکزگرایی کنونی، عرفیسازی گسترده حقوق و نظام قانونی کشور با تاکید بیچون و چرا بر وحدت مردم و تجزیهناپذیر بودن افغانستان.
با روایتی باورمند با این ارزشها است که میتوان پس از یک قرن مبارزه برای تجدد، روشنگری و داشتن دولت قانون، کشور و مردم را از این ورطة هولناک گسست تمدنی نجات داد و یک روند شکوهمند را آغاز کرد که فرجام آن استقرار و پایداری یک دموکراسی برخاسته از خواست مردم ما باشد.
خانمها و آقایان،
جا دارد تا در اینجا از جناب عالی، امام علی رحمن، رییس جمهور محترم جمهوری تاجیکستان، از مردم عزیز این خطه، مقامات محترم وزارت خارجه، جناب پروفیسور قاسم شاه اسکندر رییس مرکز مطالعات افغانستان و منطقه و دانشگاهیان این سرزمین سپاسگزاری میکنم که در این روزهای دشوار به ما یاری کردند و یکبار دیگر در برگزاری این کنفرانس با ما همراه و همرای شدند.
از دوست و رفیقم جناب دکتور مرادیان، رییس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، از همکاران ایشان و هیات امنای انستیتوت سپاسگزاری میکنم که با پذیرش سختیها و پشتکار بسیار زمینه برگزاری این کنفرانس را فراهم آوردند. از شما مهمانان عزیز سپاسگزاری میکنم که از راههای دور تشریف آوردید. به سخنان هراتیان، قدمهای شما روی چشمهای ما.
جای بینهایت خوشی و مایة سربلندی است که امسال ارکستر ملی جوانان افغانستان به رهبری جناب استاد سرمست در برنامه فرهنگی ما اشتراک دارند. حضور این سفیران فرهنگی در این کنفرانس نشان بارزی است از تداوم تمدنخواهی و فرهنگ آفرینی مردم ما، به خصوص جوانان ما، در برابر بدویت و مدنیتستیزی.
از شکیبایی شما تشکر و برای شما بحثهای بسیار سازنده آرزو میکنم