آيا خطر جنگ در خاورميانه وجود دارد؟


نویسنده: جنرال محمد ظاهر عظيمي

با توجه به افزايش تنش‌ها در خاورميانه و به گويه ديگر رويارويي ايالات متحده امريكا و جمهوري اسلامي ايران با در نظرداشت حضور نسبتا گسترده نظامي از جمله ناو هواپيما بر يو،اس،اس اَبرهام ليكلن، سپهر دفاعي پاتريوت، هفت ناو و ناو شكن حمايه‌وي و هواپیماهای بم افكن ستراتژيك B 52 بعد از تقريبا سي سال در خليج فارس، كشورهاي منطقه و جامعه جهاني را نهايت نگران و مشوش ساخته است.

در اين مقاله تلاش مي‌شود به اين سوال پاسخ بيابيم كه آيا جنگ بين ايران و امريكا صورت خواهد گرفت؟ و آیا تمايل به جنگ وجود دارد؟ و يا اگر چنين نبردي حتي بر خلاف خواسته طرفين توسط حلقات معين و يا كشور منطقه آتش آن روشن شود، پي آمد آن چه خواهد بود؟

جنگ وسيله مي‌باشد كه به خاطر به دست آوردن اهداف مشخص سياسي، اقتصادي و يا تامين امنيت ملي در عرصه داخلي، منطقه‌ای و بين الملي كه طرفين جنگ يا طرف حمله كننده برايش تعريف نموده تصميم به آغاز آن مي‌گيرد، ولي هميشه بعد از به بن بست كشيده شدن كامل استفاده و استعمال از همه ابزارهاي سياسي، ديپلماسي، اقتصادي و فشارهاي منطقه‌اي و بين المللي گزينه جنگ انتخاب مي‌شود.

موقعيكه فشار غير نظامي جواب نداد و تصميم به جنگ گرفته شد قبل از جنگ تمام ابعاد نبرد با دقت كامل از جمله: توازن قواي نظامي، كميت، كيفيت، سلاح، تحهيزات، روحيه، وسعت جغرافياي، جمعيت كشور، توان بسيج ملي، ابعاد اقتصادي، هزينه‌هاي احتمالي جنگ، پي امدهاي منطقه‌اي، جهاني، تاثيرات اجتماعي مثل مهاجرت‌ها ووو... تلفات نيروي انساني با تو جه به دست آوردهاي موفقيت سريع در جنگ يا بر عكس فرسايش آن به تحليل، برسي وكاوش گرفته شده، تصميم نهايي اتخاذ مي‌گردد.

در نگاه نخست حضور نظامي امريكا در خليج فارس و موقف گيري‌ها سخت و سست طرفين اين تصور را به وجود مي‌آورد كه هيچ يك از آنها تمايل به جنگ ندارند و نمي‌خواهند كه درگير نبردِ شوند كه چنين روياريي بسيار خطرناك بوده و پايانش معلوم نيست.

به نظر مي‌آيد اين حضور نظامي بشتر جنبه وارد كردن فشار، ايجاد تنش رواني و پيش‌گيري از تهديدهاي احتمالي عليه منافع امريكا و متحدينش را دارد و از جانب ديگر شايد اين فشارها به نوعي تلاش براي كشانيدن ايران به ميز مذاكره مستقيم مي‌باشد.

اما متقابلا ايران ترجيح مي‌دهد كه زير فشارهاي سياسي اقتصادي وحتي به گونه تهديد نظامي در حاليكه امريكا به تعهدات بين المللي خود در بر جام متعهد نبوده است، تن به مذاكره مستقيم ندهد و چنين مذاكره را نوعي تحقير دانسته و نمي‌خواهد در مقابل امريكا  ومتحدين منطقه‌اي‌شان سر خم كند، هر چند مذاكرات غير مستقيم هميشه بين اين دو كشور از طريق غير مستقيم  به ويژه عمان ادامه داشته و يا دارد، نقش عمان دربسترسازي مذاكرت اتمي ايران با قدرتهاي طرف گفتگو بسيا بر جسته و تعين كننده بوده است.

در وضعيت فعلي نيز گزينه انتخابي ايران همانا تبادله پيام‌هاي غير مسقيم مي‌باشد، تا از طريق ميانجي‌گرها مثل سوئد، عراق، جاپان به ويژه عمان ادامه يافته و مضافا موقف گيري‌هاي جامعه اروپا و شوراي امنيت ملل متحد و ديگر قدرت‌ها عجالتا باعث كاهش تنش‌ها گرديده بستر گفتگوهاي غير مستقيم را فراهم نمايد و بعد از انتخابات رياست جمهوري امريكا مجدداً به بحث گفتگو مستقيم يا عدم ان با توجه  به شرايط آن زمان پر داخته شود.

از بعد ديگر دو طرف مي‌دانند كه چنين جنگ به نفع هيچ كدام‌شان نبوده و در بين دوكشور محدود نخواهد ماند و پاياني نامعلوم دارد. مگر اينكه يك حادثه ناگوار، رويداد غير قابل كنترول اين آتش را روشن كند.

در نگاه ديگر رئیس جمهور ترامپ در كمپاين انتخاباتي خود وعده كرده بود، كه جنگ را در منطقه خاورميانه خاتمه داده و يا سربازانش تا حد ممكن كاهش مي‌دهد. بسيار بعيد است كه در استانه كمپاين جديداش، نبرد ديگري را بياغازد، نبايد فراموش كنيم كه حتا حمله محدود به ايران در اولين ساعت‌ها خاورميانه را فرا گرفته كشورهاي مختلقي از طريق ايران و متحدينش مورد حمله قرار مي‌گيرند.

شك نيست كه امريكا بزرگ‌ترين قدرت نظامي جهان است و توان كوبيدن و منهدم كردن اهداف نظامي‌اش را در ايران دارد و مي‌تواند تمام زير بناها را منهدم كند اما رهبري امريكا به ويژه  نظاميان آن به خوبي از ظرفيت‌هاي و توانايي‌هاي ايران از بعد نظامي، توان راكتي در آب و خشكه، وسعت، جمعيت، تواناي بسيج ملي استفاد از ايديولوژي و بيش از 300 قراگاه نظامي واقف‌اند و مي‌فهمند بسادگي قابل انهدام نيست از همه مهم تر متحدين ايران در لبنان، عراق، يمن سوريه و فلسطين در اولين ساعات جنگ به حمايت ايران اتش را شعله ور تر مي‌سازند و چنين جنگي با درنظر داشت در تيررس بودن متحدين و مراكز استقرار امريكا در منطقه مثل كويت وووو همچنين موجوديت تقريبا نود بم اتمي درانحير ليك تركيه ودها اهداف ديگر ابعاد جنگ را پيچيده، گسترده، غير قابل كنترل و فاجعه بار خواهد كرد.

نبايد نفوذ ايران در ديگر كشورهاي منطقه و آسياي ميانه و قفقاز از محاسبه بازماند و نهایتا اين جنگ به نفع روسيه و چين خواهد بود. نشانه ديگر كميت قواي موجود امريكا در منطقه است با تو جه به ظرفيت‌هاي كه گفته امد به قوت چندين برابر موجود براي حمله ضروت است به خصوص به هزان فير راكت‌هاي گران قيمت تاماهاك كه طبعا با استعمال آن از بعد ديگر توازن قوا در دريا به نفع روسيه و چين به هم خواهد خورد پس مي‌بينم كه طرفين از عواقب آن كاملا آگاه اند.

به نظر مي‌آيد كه چهره‌هاي راست‌گرا و خواهان جنگ مثل جان بلتن مشاور امنيت ملي يا پمپيو وزير خارجه بيشتر به خاطر تهديد ايران است تا تحت تاثير آن فشار بيشتري احساس كند ور نه همان طوريكه بارها رئيس جمهور ترامپ تاكيد نموده است تصميم نهايي را خودش مي‌گيرد.

در نهايت مي‌خواهم اين نتيجه را بگيرم كه تصميم به جنگ در هيچ يك از طرفين اصلي يعني امريكا و ايران موجود نيست البته اين به معني نا ديده گرفتن حلقات جنگ طلب داخل امريكا و كشورهاي مثل عربستان سعودي و اسرائيل نيست و در عين حال پيش آمد غير قابل انتظار اما اگر جنك آغاز گردد به قول وزير خارجه عمان پايانش معلوم نيست منطقه در آتش آن به تناسب‌هاي مختلف خواهد سوخت.

جنرال محمد ظاهر عظیمی، سخنگوی پیشین وزارت دفاع ملی است.

 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



Comments