ادبیات و عرفان؛ جانمایه‌های فرهنگی شرق و درس‌هایی برای امنیت


نویسنده: رضا محمدی

شهر کابل در دو روز گذشته، میزبان اولین سمپوزیم علمی بین المللی مکتب امنیتی هرات بوده است. انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان در این سمپوزیم، که با حضور چهل دانشمند خارجی و افغان برگزار شده است، در حوزه مسایل و مطالعات امنیتی، باب پیشنهادی تازه را با نام گفتمان امنیتی هرات گشوده است.

گفتمان امنیتی هرات، در پی گشودن بحثی تازه مبتنی بر نزدیک کردن حوزه مطالعات امنیتی، ادبیات و عرفان است. عرفان که جانمایه فرهنگ مشرق زمین و عامل وحدت اقوام و قبایل و مذاهب مختلف در افغانستان بوده است، در طی دوره‌هایی از تاریخ افغانستان و منطقه، مرامنامه سیاسی دولت ها را تشکیل می داده است. دولت های صفویه، زندیه، مغولان بابری در کابل و دهلی و بالاخره تیموریان هرات را به طور مثال می‌توان نام برد.

احمد رشید خبرنگار پاکستانی، در کتاب اسلام و آسیای میانه، اعتقاد دارد که بزرگترین عامل، توازن امنیت و تساهل و آرامش سیاسی و مذهبی در افغانستان و آسیای میانه، قدرتمند بودن پایگاه‌های تصوف درین منطقه بوده است.

به همین دلیل دولت‌های مختلف بر hین محور ساخته شده و حکمروایی می کرده‌اند. به این معنی که حکما بیشتر از فقها، تابع پیران معرفت و خانقاه ها بوده اند.

همه این دولت‌ها، جدا از تفاوت‌های فراوانشان در بخش‌های عمده‌ای با هم شریک بوده‌اند. از این جمله می‌توان تساهل و تسامح در عقاید مذهبی و سیاسی و بعد روش مردم‌داری عدل‌محور و کمک گرفتن از صوفیان و تکیه بر اخلاق را نام برد.

به همین ترتیب ادبیات فارسی، جدا از دوره‌های تغزلی و مدحی، دوره‌های حکمی و اخلاقی و تعلیمی- سیاسی موثری نیز داشته است. ادبیات در فرهنگ فارسی، اهمیت فراوانی داشته است. بنابر hین، آموزه یا ضرب المثلی که "شاعران شاگردان خداوندند" و برای این گفته، حتی نقل قول‌های دینی نیز یافته یا ساخته شده است، نشانه جایگاه و پایگاه اهل قلم در قدرت و مناسبات دولت و ملت یا حتی مناسبات بین دول در منطقه ماست.

این سنت از قبل از اسلام در حکومت‌داری منطقه وجود داشته است و بعد از اسلام هم با ورود خانواده برامکه به دربار خلافت اسلامی بغداد دوباره رونق گرفت.

قبل از اسلام مثلا می توان به حضور دانیال نبی در دربار هخامنشی و بزرگمهر در دربار ساسانی اشاره کرد. نتیجه حضور این حکما ترجمه آثار ملت‌های دیگر و گفت‌وگوی فرهنگی بین ملت‌های مختلف بوده است.

بعد از اسلام اما دربار سامانی را حکیمی مثل بلعمی ادار‌ه می کرده است. که استراتژی بومی‌سازی سیاست و استقلال ملی و عقل و اخلاق‌گرایی را توصیه و رواج می داده است. در این دوره همچنین شاعران دانشمندی مثل شهید بلخی، کسایی مروزی و رودکی سمرقندی هر کدام به نحوی در سیاست‌گزاری‌های حکومت نقش داشته اند. به طور مثال این شعر سعدی:

مزن بر سر نا توان دست زور

که روزی در افتی به پایش چو مور

یا این دو بیت از بیدل:

با عاجزان فروتنی اسباب عزت است

از هر که همسر تو نباشد فزون مباش

عاجز کشی است شیوه ابنای روزگار

بیدل به چشم خیره نگاهان زبون مباش

هر دو، ادامه مبحثی در سیاستند که دقیقا بر خلاف مهم‌ترین کتب سیاسی غربی"شهریار از ماکیاولی" عجز در مقابل شیر و قدرت در مقابل روباه را ناپسند می‌دانند و به اهل سیاست پیشنهادی کاملا متفاوت می‌کنند.

به همین ترتیب، فردوسی در هر کدام از تراژدی‌هایش، مراحل مختلف تضاد سیاسی را از گفت‌وگو تا حرمت و جوانمردی و بالاخره جلوگیری از جنگ‌های وسیع و مدارا و حتی ناکاری حکومت دینی را به صورتی منطقی توضیح می‌دهد.

همچنان که در دوره غزنویان، نقش فردوسی و دیگر حکما را برای بازگشت به اساطیر کهن، الگوهای ملی و همچنین صلح‌طلبی، اخلاق‌گرایی و شیوه های جوانمردانه مراوده و رابطه با دیگر کشورها نمی توان انکار کرد؛چنانکه نقش عنصری و فرخی و سنایی را در تربیت پادشاهان و رجال برجسته سیاسی و شیوه های رفتاریشان نمی‌شود نادیده گرفت. به همین روال در دوره‌هایی بعدی، شاعری مثل سعدی برای حکومت با دو کتاب گلستان و بوستان، مرامنامه سیاسی می‌نوشته است. همچنان که سیاست‌نامه خواجه نظام الملک، کیکاووس‌نامه و غیره...

دوره‌های بعدی تاریخ سیاسی منطقه ما نیز خالی از تاثیر تصوف و ادبیات نیست. به طور مثال می‌توان به دوره زندیه و صفویه را اشاره کرد. هر دو دوره‌ای که علاقه مندان به تصوف زمام امور را به دست داشتند. از دوره زندیه به عنوان مثالی‌ترین دوره تاریخ سیاسی منطقه همواره در نوشته‌های تاریخی و ادبی یاد کرده اند.

دوره‌ای که منش سیاسی حکومت بر عدل داخلی و سیاست خارحی بدون تنش استوار بوده است. به ندرت وارد جنگ می شده و در ضمن امنیت داخلی را نیز نه با تهدید که با شفقت و لطف تامین می کرده است.

از مهم ترین دوره‌های مورد بحث ما شیوه حکومت داری زندیه است. دوره حکومت صفویه نیز، بخصوص اوایل این حکومت بر تصوف مبتنی بوده است. چنانکه از کتاب "صفوه الصفا" برمی‌آید، دوره‌ای سرشار از اخلاق‌گرایی بوده است. صفویه حتی جنگ را نیز بر اساس دستورات و تعالیم اخلاقی صوفیه توجیه و اداره می کرده‌اند و همچنین حکومت‌داری و برقراری امنیت داخلی و بیرونی را به قول خودش با دو مساله‌ای" خُلق با حق و خلق با ‌خلق" انجام می‌داده است.

به این روایت می‌توان، سلسله مغولی هند را نیز اضافه کرد. جلال الدین اکبر که شهر جلال‌آباد نامش را از او گرفته است‌، موسس نوعی آیین تازه بوده است به نام دین الهی که برای آشتی مذاهب بوده است. نواده او دارالشکوه اما یکی از تئوریسین‌های حکومت‌داری مسامحه گرست. ترجمه او از اوپانیشاد اولین ترجمه فارسی از یک متن مقدس هندویی است و رساله او با نام " مجمع البحرین" یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در آشتی مسلمانان و هندوها و شیوه زندگی مسالمت آمیز امروز مردم هند است.

دوره بعدی، حکومت تیموریان هرات است. تیموریه که نقش مهمی در تاریخ فرهنگ، علم و سیاست شرق دارند، حکومتشان وابسته به تعالیم جدی صوفیان بوده است. امیر علیشیر نوایی و مولانا جامی هر دو از بزرگان تصوف نقشبندی بوده اند و همچنین اکثر شاهان و شاهزادگان به شمول سلطان گوهرشاد دلبسته طریقت بوده اند.

دوره تیموریه از جهتی دیگر هم قابل توجه است. از این جهت که اولین دوره ایست که صوفیان خراسانی وارد دربار می شوند. قبل از آن صوفیان از دربار پرهیز می کرده اند. این سنت بعد از تیموریان هم ماند. یعنی حکومت صفویه و بعد حکومت ابدالی ها که باز هم ریشه در فرهنگ و معرفت هراتی داشتند. حتی در باره همه روایاتی که درباره شروع حکومت ابدالیست، این حکومت مشروعیتش را نیز از تصوف می‌گرفته است. برای همین در افغانستان همواره صوفیان نقش مهمی در حفظ و توازن امنیت و ایجاد تساهل و تسامح مذهبی و سیاسی و بالاخره عدم تنش داشته اند.

سعی انستیتوت مطالعات استراتژیک در دفتر گفتمان امنیتی هرات، تلفیقی بین سه حوزه مختلفی است که درباره‌اش صحبت شد. یعنی ادبیات، عرفان و مطالعات امنیتی. این که چگونه می‌شود از مطالعه همزمان این سه حوزه مطالعاتی مختلف، نظریه‌ای جدید در مبحث امنیت پیشنهاد کرد یا حداقل پیشنهادهایی قابل بحث برای محققین دیگر به وجود آورد.

این کار به این خاطر تازه است که همه نظریات و تئوری های علوم اجتماعی در غرب ساخته و پرداخته شده اند و در شرق روزگار نو تنها برای مصرف شدن آمده اند. این که این تئوری ها که بنا به شرایط محیطی، فرهنگی و تاریخ سیاسی غرب ساخته شده اند، چقدر در بعضی از کشورهای جهان سوم یا شرقی، بیگانه و نامانوسند و برای این نتوانسته اند ریشه بدوانند.

اما در منطقه ما که علوم اجتماعی، شمایل خود را دارند و سال‌های سال حکومت‌های بسیار موفقی از داخلش سر برآورده اند، آیا می شود از دل معرفت بومی و امکانات تاریخی، ساختاری متناسب پیدا کرد، بحثی است که مجامع اندکی رویش کار کرده اند.

برای مثال، وزارت خارجه آمریکا، در چندین کنفرانس مختلف، می‌خواست این بحث در کشورهای اسلامی را با مبنای تصوف باز کند. تلاش‌های بخش سیاست خارجی آمریکا، به دلایلی درین باره خیلی موفق نبود. دلیل اول، این که آمریکایی‌ها، تصوف را مثل خیلی دیگر از حوزه های معرفتی شرق، با دید شرق‌شناسانه می شناختند تا به صورتی وجودی.

دوم این که هیچ نظریه سیاسی مکتوب، هنوز از دل معرفت‌های شرقی با رویکرد امروزی نوشته نشده است. متن‌های پراکنده دلنشنی هستند که مستشرقین معروف به تبع دانشمندان ما بیشتر با شیدایی به آن ها نگریسته اند تا دیدی ساختارمندانه و کاربردی.

به همین ترتیب در آسیای میانه و شاخ آفریقا نیز تلاش‌هایی برای این منظور شده است با این حال هیچ کدام ازین تلاش‌ها به تولید نظریه نرسیده است. اما همه این تلاش ها از وزارت خارجه آمریکا تا دانشمندان مستقل مسلمان، همه بر این عقیده بوده اند که اسلام صوفیانه، تنها راه نرم کردن و امروزی ساختن اسلام سیاسی تندروست.

این نوشته ابتدا در bbc فارسی در تاریخ 30 عقرب ۱۳۹4 منتشر شده است.

 

رضا محمدی نویسنده و شاعر

 

پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه می‌باشند، می‌توانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af

این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاه‌های رسمی انستیتوت نمی‌باشد.



Comments