متن سخنرانی داکتر رنگین دادفر سپنتا در دور دوم نشست وین


گلچین‌ها

متن سخنرانی داکتر رنگین دادفر سپنتا در دور دوم نشست وین
ویانا، اتریش، ۲۴ - ۲۶ اپریل ۲۰۲۳

خوش‌حالم از این که فرصت می‌یابم دردومین کنفرانس ویانا درباره افغانستان شرکت کنم.

موجب خرسندی بسیار است که امروز غنیمت دیدار با دوستان و هم‌وطنان عزیز یک‌بار دیگر فراهم می‌شود. امیدوارم در یک گفت‌وگوی باز و معطوف به نتیجه روی راه‌ها و تدبیر‌های برون شدن از فاجعة سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی کنونی که در میهن ما چیره شده است، صحبت کنیم.

خانم‌ها، آقایان، هم‌وطنان عزیز،

از فورم کرایسکی، جناب سفیر پاتریچ، و همه مهمانداران اتریشی، از جناب آقای صفا و خانواده محترم شان و همه هم‌کاران و هم‌وطنان عزیزی که در برگزاری این نشست زحمت کشیده اند، سپاس‌گزاری می‌کنم.

بیست ماه از سپردن قدرت به گروه طالبان و هم‌فکران بین‌المللی آن‌ها می‌گذرد. در بیست ماه‌ی که گذشت، سرزمین ما برابر قرنی از کاروان تمدن بشری عقب ماند. هر روزی که دختران و زنان افغانستان از تحصیل و کار محروم می‌مانند، جامعه از فرهنگ مدارا و رواداری تهی می‌شود و نهاد‌های سیاسی و اداره تابع یک تعبیر و ایدیولوژی فراگیر بدوی می‌شود؛ افغانستان با سرعت بیشتری از کیهان تمدنی انسانی دورتر و بدویت به یک کلیت اجتماعی و سیاسی ارتقا می‌یابد.

یک قرن پیکار و مبارزه عدالت‌طلبان افغانستان و تلاش آن‌ها برای استقرار اقتداری برخاسته از اراده مردم و پایدار‌سازی دولتی قانون‌مدار نه تنها نتوانست به نتیجة مطلوب برسد بلکه این بار به یک انقطاع تمدنی وحشت‌ناک مبتلا شد. ما داریم تمامیت مظاهر دولت‌داری معاصر و سیر رهایی‌بخش اجتماعی و حدآقل‌های عدالت اجتماعی را از دست می‌دهیم.

مبارزات دلیرانة زنان سرزمین ما اگر از سویی سزاوار تکریم و دستان‌سرایی بی‌مانند در تاریخ ادبیات حماسی سرزمین ما است اما از سوی دیگر این تلاش و پیکار دلیرانه با کناره‌گیری از مبارزه لازم و هراسن ما مردان و ما سیاسیون روبرو شده است.

جان‌بازی بی‌دریغ جوانان سلحشور ما در شهر‌ها و کوه‌ها هنوز در هیاهوی افتراق و تیره‌گی دورنمای مبارزه و دست‌نگری به خارجیان بازتاب سزاوار و شایسته را در مبارزات روزانه ما نیافته است.

به تکرار در تاریخ معاصر کشور خود آزمودیم که دست‌نگری به خارجیان و قدرت‌های بزرگ موجب رسیدن به صلح پایدار و احیای اقتدار قانون‌مدار نخواهد شد. برای مبارزه نیازی به اجازه و رخصت نیست.

چشم‌داشت و انتظار صلح پروری از قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی یک توهم وحشت‌بار و دردناک است که در فضای انهزام و شکست سیاسیی که ما در سالیان پسین تجربه کرده ایم، حاکمیت استبدادی و ارتجاعی کنونی را دوامدار می‌سازد.

طالبان و گروه‌های بین‌المللی تروریستی متحد آن‌ها به تجربه آزموده اند که با توسل به ترور و خشونت در شرایط ژیو‌پولیتیک کنونی در جهان می‌توان به قدرت رسید. پیروزی طالبان به کمک پروژه صلح دوحه و ورشکستگی ما طبقه سیاسی افغانستان، برای بین‌الملل تروریستی الگو شده است.

اما کسب قدرت سیاسی توسط طالبان و زدودن کلیت نشانه‌های حاکمیت مردم و زدودن حضور دولت مسؤول و حکومت‌داری خوب از سرزمین ما، درد هیچ کشور برونی نیست؛ درد ما مردم افغانستان است.

می‌دانیم که تروریسم در جهان پایدار می‌ماند و در کشور‌های حوزه ما گسترش خواهد یافت، چرا که سرزمین ما با اندوه به پناه‌گاه تروریسم جهانی می‌تواند مسخ شود. دغدغه اصلی قدرت‌های بزرگ جهانی تروریسم نیست بلکه تشدید مبارزه میان نظام‌های سیاسی و تداوم و یا تعدیل سلطه جهانی است.

اما خوش‌بختانه احتمال این‌که جهان دوباره با تجربه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ روبرو شود و لشکریان امریکا و ناتو به سرزمین ما هجوم بیاورند و ما را از سلطه طالبان و تروریست‌های متحد آن‌ها نجات دهند، هیچ است. ومهمتر از آن ما با تجربه آموختیم که حتا اگر چنین امر محالی به وقوع بپیوندد هم، ما باید در برابر آن از همان آغاز ایستاده شویم.

چرا که علت‌های خارجی ادامه و پایداری مصیبت‌های کنونی در افغانستان در مداخله اتحاد‌شوروی، کشور‌های غربی و همسایه‌های ما در دوران جهاد و لشکر‌کشی ایالات‌متحده و اوج دوباره مداخله‌های همسایه ما پاکستان ناشی نهفته است.

فراموش نکنیم که جهان کنونی اولویت‌های دیگری دارد؛ ما باید خود مان را از خود‌فریبی برهانیم. رقابت کنونی جهانی در افغانستان بر سر این نیست که چگونه می‌توان به نیرو‌های استقلال‌طلب، دموکرات و ملی هم‌سو شد و زنان و مردان افغانستان را از یوغ حاکمیت کنونی نجات داد.

رقابت بیشتر در این راستا است که چگونه می‌توان ارتجاع، خشونت وجهالت سازماندهی‌شدة طالبانی و داعشی را در استراتژی تحکیم و یا تغییر سلطه جهانی مورد بهره برداری قرار داد.

هم دموکراسی‌های لیبرال و هم نظام‌های اتوریتر، به سخن دیگر هم ایالات متحده امریکا، اروپای غربی و هند و هم جمهوری مردم چین، روسیه، پاکستان و ایران هر دو قطب سیاسی در پی جلب همکاری تروریستان برای تحقق اهداف کلان‌تر شان اند.

اگر از کشور کوچک تاجیکستان بگذریم، سزاوار است، شریفانه اعتراف کنیم که استقرار در پایتخت‌های قدرت‌های منطقه نه تنها امکانات مبارزاتی ما را تقویت نکرده است بلکه دست‌و پاگیر مبارزه و مانع اتخاذ تصامیم مستقل ما شده است.

به سخن دیگر این مهاجرت اجباری و هزیمت دردناک می‌تواند ما را به سرنوشت اندوه‌بار غازیان مهاجر به هند بریتانوی گرفتار کند. سرنوشت امیر ایوب‌خان سر‌لشکر غازیان هراتی در جنگ پیروز میوند باید برای همة ما مایة عبرت باشد.

در بعد داخلی ما پیوسته فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. نقض وحدت پیوسته در پردة فریاد‌های وحدت‌طلبی صورت می‌گیرد. حتا اگر اتحادی هم صورت بگیرد، طوری که تا حال دیده‌ایم، اتحاد تماشاچیان بوده است. چنین اتحادی شاید بتواند موجب تشویق بازیگران شود، اما ما را به بازیگران میدان اصلی سیاست ارتقا نمی‌دهد.

بسیار صمیمانه می‌گویم که من خودم را از این امر مبرا نمی‌دانم. این انتقاد‌ها به درجه اول متوجه شخص خودم است.

تا ما به آلترناتیف نیرومند با حضور اجتماعی ارتقا نکنیم نه کسی با ما مذاکره معطوف به نتیجه خواهد کرد و نه هم مردم افغانستان و یا جهان به ما توجه جدی خواهند کرد.

با وجود آن‌که مسؤولیت انسانی و اخلاقی خود می‌دانم از مبارزه جوانانی که سلاح برداشته اند تا در کوه‌پایه‌ها و شهر‌های میهن از عزت وشرف مردم ما دفاع کنند، حمایت صادقانه و پیگیر بکنم و در آستان شهامت و دلیری آن‌ها سرم را خم کنم اما اعتراف می کنم که من و رفقای من بخشی از مبارزه سیاسی و مسالمت‌امیز در افغانستان استیم و در اوضاع کنونی نمی‌خواهیم دست به مبارزه مسلحانه بزنیم.

اما این را هم باید بدانیم که ‌کسی که بر کمیت قدرت نشسته باشد با نیرو‌های ناتوان به گفت‌وگو روی صلح و تقسیم قدرت نخواهد نشست.

از این رو ما نیاز به وحدت مبارزاتی داریم. جدال بر سر این‌که چه کسی و در کجا باید بنشیند در صدر مجلس و یا در ذیل مجلس را اشتراک در مبارزه فعال نظامی و سیاسی حل می‌کند. این موضوع اجندای بحث و جدل نیست.

بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی در جهان در فرایند مشارکت در مبارزه سر بلند کردند و نه طور دیگری.

تعریف شجاعانه از ارزشّ‌های کلان سیاسی و اجتماعی و توافق روی بنیاد‌های نظام سیاسی در کشور ما را باید طوری عیار کرد که مشترکات کلان ملی به اصول اساسی پیوند ما ارتقا یابند و تفاوت‌ها در حاشیه رانده شوند.

نظام سیاسی با تقسیم افقی و عمودی قدرت به مفهوم نهادینه کردن استقلال قوای سه‌گانه دولت، تمرکز‌زدایی بر مبنای ارادة مردم، حرمت‌گذاری به نماد‌ها و ارزش‌های قبول‌شده، مانند اصول جمهوریت، بیرق سه رنگ ما، تاکید بر تمامیت ارضی و تجزیه‌ناپذیر بودن افغانستان، تاکید بر استقلال و  حاکمیت مردم، اصل بی‌طرفی در سیاست خارجی، حسن‌همجواری و حل مسالمت‌آمیز اختلافات، تاکید بر داشتن قانون اساسیی که در آن حقوق و آزادی‌های مردان و زنان کشور ما تضمین شده باشند، تاکید بر وفاداری به دولت قانون و اصل انتخابی کردن نهاد‌های مربوطه همه مواردی اند که می‌توانند مبنای هم‌کاری و هم‌یاری میان نیرو‌های سیاسی بشوند.

اما  حتا توافق روی این ارزش‌ها به تنهایی کافی نیستند ما باید حضور مبارزه‌جویانه داشته باشیم. و تاریخ همه انسان های پیروز در جهان نشان داده است که برای مبارزه نیازی به رخصت و اجازه نیست.

خطاب من به زنان و مردان جوانی است که باید پا پیش بگذارند و به این مبارزه توان و نیروی خلاق ببخشند و رهبران سیاسی افتراق طلب را و نسل‌ گذشته را از خواب عطالت و عزلت‌نشینی برون کنند.

مبارزه برای استقرار یک نظام عادلانه و دموکراتیک همان‌گونه که نمی‌شود با اجازت و تایید دیگران وابسته باشد، نباید تنها به مبارزات مدنی برون کشوری و ملاقات‌های دیپلوماتیک تقلیل یابد.

این شب گذشتنی است؛ اگر چه سپیدة  فردا دور می‌نماید اما رسیدنی است.    

داکتر رنگین دادفر سپنتا رئیس هیئت مشورتی انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان / وزیر پیشین امورخارجه جمهوری اسلامی افغانستان.