طالبان نظام را قبول ندارند یا حکومت را؟
نویسنده: عبدالبصیر عظیمی
حکومت موقت نوشدارو یا جام زهر؟
حال و هوای سیاسی این روزهای افغانستان آدم را میترساند. قدرت و سیاست همه چیز را مسخ کرده و بیرحمانه یا قربانگاهی برای «غیرخودیها» و یا دسترخوانی از بیتالمال برای «خودیها» شده است. «خودی» و «غیرخودی» مرزبندی جدید ادبیات سیاسی این روزهای آلودهی پایتخت افغانستان است؛ آلودهگیای که نفس کشیدن را سخت کرده، دیدها را تا اول جوزا تنزل داده و مذاکرات با طالبان را در محراق توجه قرار داده است.
مذاکرات با طالبان این روزها بیش از هر موضوعِ دیگری در حال قطبی کردن فضای سیاسی-اجتماعی افغانستان است. فضای سیاسیای که بعد از ثبت نام تکتهای انتخاباتی ریاستجمهوری منتظر بهانهای برای صفآرایی و اظهار وجود بوده است. علیرغم اینکه درباره ضرورت صلح با طالبان زیاد صحبت و نگاشته شده، اما کمتر میکانیزمهای عملی برای تحقق صلح و مدیریت موضوعات پساصلح ارایه شده و بیشتر چشماندازها به این پروسه ملی به سطحِ کشمکشهای روزمره بر سر تعریف جایگاه اشخاص و جریانهای سیاسی در مذاکرات صلح تقلیل یافته است.
پژوهش اخیر انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان تحت عنوان «حل سیاسی منازعهی افغانستان» با واکاوی چهار الگوی مختلف: ۱) اشتراک طالبان در انتخابات؛ ۲) تمرکززدایی قدرت؛ ۳) شریک شدن در قدرت؛ و ۴) تشکیل حکومت موقت، شاید اولین پژوهش جدی برای حل منازعه افغانستان باشد و در نوع خود منحصر به فرد است. داکتر عمر صدر، پژوهشگر ارشد این انستیتوت و نویسنده پژوهش متذکره، با ریشهیابی و بررسی عوامل منازعه افغانستان دریافته است که عملی شدن همه الگوهای متذکره با چالش جدی روبهرو است و دستیابی به یک توافق سیاسی با طالبان حتا در خوشبینانهترین حالت ممکن مبهم، مغلق و پرمخاطره است.
بنابراین سوال بنیادی این است که چرا هیچ کدام از الگوهای متذکره که داکتر عمر صدر آنها را با دقت بررسی کرده، نتوانسته حتا به صورت تئوریک جوابگوی منازعه افغانستان باشد؟ دلیل ریشهای چیست؟ آیا طالبان نظام کنونی جمهوری اسلامی افغانستان را قبول دارند و صِرف مشکل آنها با جایگاه اشخاص و جریانها در ساختار قدرت است یا برعکس اصلاً مبنای نظام کنونی را قبول ندارند و خواهان تهدابگذاری نظامی دیگر هستند؟ در این نوشته، پاسخها به این سوال مورد بررسی قرار میگیرد.
۱. چرا طالبان در انتخابات اشتراک نمیکنند؟ اشتراک در انتخابات به معنای قبول مشروعیت و مقبولیت نظام است. طالبان در هجده سال گذشته در هیچ انتخاباتی اشتراک نکردهاند، حتا در دورهی حکومت طالبان یک انتخابات هم برگزار نشد و اکنون نیز دیده میشود که حاضر به اشتراک در انتخاباتهای بعدی نیستند. با این نظام و حامیان آن جنگیدند و کشتهگانشان را شهید و غازی نامیدند. طالبان هیچگاه حاضر به قبول جمهوریت نظام، ارزشهای دموکراتیک و برگزاری انتخابات مطابق قانون اساسی کنونی نشده و حتا از موضعشان یک قدم هم عقبنشینی نکردهاند. جنگ طالبان مبنای ایدیولوژیک دارد و تهداب مانفیست آنها مخالفت با تهدابگذاری این نظام بوده است. بنابراین حتا طالبان با فرض ایجاد حکومت موقت، بازهم حاضر به اشتراک در انتخابات نخواهند شد. اشتراک طالبان در انتخابات زیر چتر نظام و قانون اساسی کنونی، به مثابه انتحار سیاسی علیه خودشان است و میتواند در صفوف آنها گسست ایجاد کند، خصوصاً با طالبانی که در قریه و قصبات و در قاعده هرم تشکیلاتی آنها قرار دارند.
۲. چرا طالبان با تمرکززدایی قدرت در افغانستان مخالفاند؟ تمرکززدایی قدرت اگر به معنای توانمندسازی ساختارهای محلی و واگذاری بخشی از آنها به طالبان باشد، مطمیناً نه تنها با مفکوره ایجاد امارت اسلامی طالبان در تضاد است، بلکه با رویکرد طالبان نسبت به ساختار قدرت نیز همخوانی ندارد. طالبان هیچگاه خواهان تفویض صلاحیتها از مرکز به ولایت و یا تقویت حکومتداری محلی مشابه کشورهای غربی نبودهاند. آنها خواهان حضور پررنگ در تمام ولسوالیها، قریهها و قصبات و حتا در سطح کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی «خانواده» بودهاند تا بر همه بخشهای کشور از پایین به بالا تسلط داشته باشند که این نقطه مقابل تمرکززدایی به معنای مدرن آن است.
از طرف دیگر تمرکززدایی در ساختار قدرت، پروسه اصلاحی و از درون نظام است و اینکه طالبان حتا حاضر به مذاکره با نمایندهگان داخل نظام کنونی نمیباشند، مبین این است که طالبان نظام کنونی را از ریشه قبول ندارند.
۳. چرا طالبان حاضر به اشتراک در قدرت نیستند؟ قانون اساسی چگونهگی توزیع قدرت را در نظام کنونی مشخص کرده است؛ قدرتی که عمدتاً از طریق انتخاباتها توزیع و کنترل میشود. چطور میشود قدرت را با طالبان به اشتراک گذاشت وقتی آنها حاضر نشدند که در انتخابات پارلمانی (قوه مقننه) اخیر اشتراک کنند و انتخابات ریاست جمهوری (رییس دولت و قوه مجریه) تا چند ماه دیگر بدون تکتهای انتخاباتی طالبان برگزار خواهد شد و اعضای استره محکمه (قوه قضاییه) توسط رییس جمهور آینده تعیین خواهد شد. عدم اشتراک، تحریم و به چالش کشیدن انتخاباتها در افغانستان توسط طالبان، نشان میدهد که آنها به بخش جمهوریت نظام کنونی باور ندارند. طالبان باربار از قبول نداشتن قانون اساسی افغانستان که مبنای نظام موجود است، صحبت کردهاند.
۴. چرا طالبان خواهان تشکیل حکومت موقت هستند؟ حکومت موقت علیرغم اینکه بسیار پرمخاطره و غیرقابل پیشبینی است، هیچ فرصت جدیدی را برای طرفهای منازعه افغانستان ایجاد نمیکند. فرض شود رهبران حکومت وحدت ملی که نماینده انتخابی و قانونی مردم افغانستان هستند، جایشان را به چند شخصیت توافقی بدون پشتوانه مردمی بدهند، آن وقت چرا باید طالبان حاضر به مذاکره با آنها شوند؟ چه تفاوتی با نظام کنونی ایجاد میشود، جز از بین رفتن نظم و ساختار سیاسی و اجتماعی موجود؟ گاهی مطرح میشود که پس از ایجاد حکومت موقت، تدابیری برای تعدیلات در قانون اساسی مطابق خواست طالبان صورت خواهد گرفت! اما سوال این است که چه تضمینی برای ایجاد اجماع ملی به شمول طالبان روی موارد تعدیل قانون اساسی وجود دارد؟ حکومت موقت راهحل مشکلات نیست و در خوشبینانهترین حالت ممکن شروع یک پروسه مبهم و غیرمطمین است که باعث تأثیرات منفی اقتصادی، فرار سرمایهها و بازگشت به دو دهه گذشته است.
اینکه بعضی از شخصیتها و جریانهای سیاسی در نقش وکیل مدافع طالبان ظاهر میشوند و تلاش برای جلوه دادن حل شدن منازعه افغانستان از طریق حکومت موقت میکنند، جای ریشهیابی دارد. حکومت موقت چه نوشدارویی است که میتواند منازعه افغانستان را حل کند، جز اینکه اوضاع را از کنترل خارج و فرصت را برای مخالفان نظام ایجاد میکند؟ بنابراین نباید پروسههای ملی قربانی کمپینهای انتخاباتی شود. حکومت موقت هیچ ارتباطی با شروع مذاکرات بینالافغانی صلح ندارد. این مذاکرات باید با حضور دولت افغانستان تا حالا شروع میشد. مذاکرات بدون حضور دولت افغانستان، جنبه اجرایی ندارد و حضور دولت در مذاکرات فرصتهای بیشتری را برای توافقات احتمالی صلح ایجاد میکند.
اگر نظام کنونی قربانی قناعت دادن طالبان برای مذاکرات صلح و شروع یک پروسه پرمخاطره و نامطمین میشود، در مقابل چه چیزی را مردم افغانستان به دست میآورند؟ در آن طرف طالبان حاضر به قربانی چه چیزهایی هستند و تا کجا حاضر به عقبنشینی از مانفیست هجده سالهی خودشان هستند؟ بنابراین نباید صرف در مقابل شروع مذاکرات ذوقزده شد و برعکس باید تمام ریسکهای احتمالی آن به صورت منطقی مدیریت شود. مدیریت این ریسکها نیازمند حفظ تمام ساختارهای نظام کنونی الی عملی شدن نتایج پروسه صلح که آن هم باید مورد توافق تمام مردم این کشور باشد، میباشد. چه تضمینی برای عملی شدن توافقات احتمالی صلح با طالبان وجود دارد؟ این تضمین چطور و توسط کدام نهاد ارایه میشود و آیا از اعتبار کافی برخوردار است؟
منتسکیو (Montesquieu) در کتاب روحالقوانین (The Spirit of the Laws) تأکید میکند که تمرکز قدرت به خودکامهگی میانجامد و برای آنکه نتوان از قدرت سوءاستفاده کرد، باید ساختار قدرت طوری تنظیم شود که خود قدرت، قدرت را کنترل کند. بنابراین تنها حفظ نظام کنونی کشور است که میتواند قدرت طالبان را در پروسه صلح از جمله مذاکرات، توافقات، عملی شدن و موضوعات پساصلح کنترل کند. «حکومت موقت» یا بهتر است با صداقت بیشتر گفته شود «دولت موقت» فقط اوضاع را از کنترل خارج خواهد کرد و طالبان را در موضعی بااقتدارتر از قبل قرار خواهد دارد.
این نوشته ابتدا در روزنامه هشتصبح در تاریخ شنبه، ۴ حمل/فروردین ۱۳۹۸ منتشر شده است.
عبدالبصیر عظیمی، پژوهشگر مهمان انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و معین سابق وزارت انرژی و آب.
پژوهشگران، متخصصین و دانشگاهیانی که علاقمند به نشر مقالات علمی خود در مورد مسائل استراتژیک افغانستان، منطقه و جهان در این صفحه میباشند، میتوانند از طریق این ایمیل با ما در تماس شوند:opinions@aiss.af
این مقاله بازتاب دهندۀ دیدگاههای رسمی انستیتوت نمیباشد