صلح؛ برهان بخشش و واقعیت
نویسنده: رامین کمانگر
این نوشته از جهتی تلاشیست برای پرداختن به یکی از عناوین مطرح شده در هشتمین دور گفتگویهای امنیتی هرات زیر عنوان «حقیقت، بخشش و صلح»۱
از آنجا که به لحاظ فلسفی مبحث حقیقت دشوار و مناقشه برانگیز است، و کمتر امکان طرح و دفاع از آن در مباحث سیاسی موجود است، اینجا مفهوم واقعیت، که امکان بحث سیاسی در مورد آن بیشتر است، بکار رفته است.
اگر جهت واقعیت به صورت منفی خشن باشد و از بخشش لطیف، آیا ممکن است این دو را برای رسیدن به صلح جمع کرد؟ تلاش برای جمع چنین اضدادی چه صورتی/صورتهای خواهد داشت؟ در این کوتاه تلاش میشود با ارائهی فهمی از رابطهی بخشش و واقعیت برای رسیدن به صلح، به صلح با طالبان پرداخته شود. طوری که تلاش خواهد شد دیده شود، فهمی که ارائه میشود در مورد مشخص صلح با طالبان صادق است یا خیر.
پرداختن به چنین بحثی هر قدر هم به صورت فلسفی- انتزاعی جذاب باشد، آنجا که رخاش به سیاست است نمیتواند صورت فلسفی-انتزاعی صرف داشته باشد. به بیان دیگر بحث همچنانی که صورت ذهنی دارد باید قائم به عینیت نیز باشد.
صحبت از نیکی و لطیف بودن بخشش مرسوم است. از خوبیهای انسانی شمرده شده و نشانهی بزرگی. همین نکات، که میتوان آن را با کم و کیف متفاوت ارائه داد، برهان بخشش را جهت مثبت بخشیده و به صورتی توصیهپذیر ساخته است. اقامهی برهان اما با این کیفیت محدود است و به مشکل میخورد. از این جهت که رو به واقعیت ندارد. بیان خوبی برهان بخشش بدون توجه به واقعیت محدود است. در واقع بخشش نیمهی دیگری برای امکان یافتن دارد که همانا واقعیت است. میتوانیم در بدو امر با بیان خوبی بخشش آغاز کنیم، ولی برای رسیدن به آن نیاز به فهم و بیان چیستی و چونی واقعیت داریم. آیا واقعیت طوری است که امکان بخشش فراهم آید؟
مورد بخشش قرار گرفتن امری، اینجا به مثابهی واقعیت، نشان از ایرادی در آن امر است. طوری که اگر توام با ایراد نباشد، بحث بخشش منتفی است. نیمه نخست و اصلی پازل رسیدن به صلح همین است. جهت واقعیت خشن بوده و حالا متمنی بخشش است. اگر در این نکته توافق باشد، گفتگویی که به تشریفات نهایی بخشش و رسیدن به صلح میانجامد، سادهتر خواهد و امکان رسیدن به صلح بیشتر. مشکل اما جایی است که در مواردی توافق بر ایراد در واقعیت و خشن بودن آن حاصل نمیشود. در چنین شرایطی بحث بخشش فعلیت ندارد و اگر توافقی هم برای صلح حاصل شود توافق صرف سیاسی بوده و امکان شکنندگی آن زیاد است.
در مورد صلح با طالبان برهان بخشش و واقعیت، به صورتی که بیان شد، امکان طرح ندارد. به این دلیل که هرچند واقعیت پر ایراد است و صورت خشن دارد، طالبان اما به این باور نبوده و متوقع بخشش نیستند. یعنی بر نیمهی نخست و اصلی پازل توافق نیست. روایت طالبانی، جنگ مقدسی است که نمیتواند به معنای منفی خشن باشد. خشونت نهفته در این جنگ تفسیر قدسی دارد که ضروری پنداشته میشود. بدون کدام ایرادی. اینجا برهان بخشش نمیتواند اقامه شود. این مورد مختص به طالبان هم نیست. بیشتر کسانی که در گذشته به درجات مختلف خشونت منفی مفرط اعمال کردند، آن را ضروری دانسته و حاضر نیستند از آن جهت از کسی بخشش بخواهند. امروزه چنین رفتاری تبدیل به فرهنگ شده است.
زمانیکه نقطهی حرکت به سمت صلح نتیجهی بنبست نظامی باشد نه اشتباه و غیرضروری دانستن اعمال خشونت در نتیجهی آگاهی، صلح به دست آمده بیشتر توافق سیاسی است تا صلح واقعی. به صورتی که اعمال خشونت زیر عنوانهای دیگری ادامه میابد. آنچه به صورت نسبی تغییر میکند، آرایش سامان سیاسی است. بخششی که بدون معذرت خواستن اگاهانه اعلام شود، نتیجهی توافق سیاسی بوده که شامل برهان بخشش و واقعیت نمیشود. در واقع تبیین کننده چنین موردی امتیازدهی سیاسی است تا بخشش. در افغانستان صورت متداول امتیازدهی سیاسی به مثابهی بخشش بوده است. در چنین بخششی قربانیان هرگز حضور نداشته اند و بخششی از آنها خواسته نشده است. از این رو که درکی از جهت منفی خشونت امر واقع وجود نداشته است.
باری، امکان جمع خشونت منفی با بخشش، برای رسیدن به صلح، متصور است. با این شرط که طرف اعمال کنندهی خشونت به درک منفی و غیر ضروری بودن خشونت پی برده باشد و در نتیجهی ندامت متوقع بخشش باشد. در غیر آن امکان جمع چنین اضدادی در صورت اصلی آن ممکن نیست. برای اینکه ابهامی به جا نمانده باشد باید گفته شود مراد از خشونت منفی و غیر ضروری اعمال خشونت غیر توافقی و یک جانبه است. به این معنا که خشونت مثبت یا مشروع توافقی است که به انحصار حکومت قرار دارد. وقتی اینجا جهت واقعیت به صورت منفی خشن خوانده میشود، منظور اعمال خشونتی است که بر مبنای جزم اندیشی بر دیگری اعمال میشود. طوری که دیگری شنیده و ارج گذاشته نمیشود. در لحظهی اتخاذ تصمیم اعمال خشونت تنها دایرهی خودی حضور دارد و صاحب رأی و نظر است.
اگر درکی که بیان شد از واقعیت وجود نداشته باشد، مبحث بخشش برای صلح موضوعیت نخواهد داشت. آنچه خواهد بود توافق و امتیازدهی سیاسی است. با قدرت شکنندگی بیشتر. صورت ممکن صلح دوامدار، نتیجهی درک و آگاهی منفی بودن و غیر ضروری دانستن اعمال خشونت و تقاضای بخشش است. البته این امر نیز به همین سادگی که بیان میشود نیست؛ تصور شود واقعیت به طور غیر قابل توصیفی بخششناپذیر است. صورت منفی خشونت بدون حد و مرزی اعمال شده است. در این شرایط برای قربانیان و بازماندگان درجه اول که حق اصلی بخشش را دارند، بخشیدن و عبور کردن آسان نخواهد بود. ولی با فرض ندامت اگاهانهی طرف اعمال کننده میتوان متوقع آن بود. در غیر این صورت آنچه بدست میاید یا بیاید توافق سیاسی است تا صلح واقعی.
توافق سیاسی از این دست ممکن اعمال خشونت را در سطحی کاهش دهد اما کار برای رسیدن به صلح واقعی همچنان با تمام دشواری پابرجا میماند. صلح واقعی متناسب با برهان بخشش و واقعیت متصور است.
رامین کمانگر آمر دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه دنیا و پژوهشگر انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان.
۱ موضوع جلسهی کاری پنجم، از «حقیقت، بخشش و صلح»، به «قربانیان جنگ، عفو ملی و راهکارهای صلح پایدار» تغییر پیدا کرد.